یادداشت نیما اکبرخانی
1401/4/28
پروردگارا ! عجب داستانی بود. اصلا داستان نبود، ابر داستان بود. کتاب یک داستان جنگی در ژانر علمی-تخیلی است. یک داستان جنگی و انسانی تمام عیار که در بطن خود نقدی ویرانگر است به اوضاع و احوال سیاست های سرمایه داری بشر. خیلی وقت بود که داستان به این خوبی نخوانده بودم و واقعا باید بگویم خیلی خوش گذشت. من مطالعه این کتاب را در روزهایی واقعا سیاه و بد و ناجور شروع کردم و به پایان بردم. کتاب آنقدر خوب بود که می توانست من را در یکی از خراب ترین دوره های زندگی ام همراه خود کند و ببرد این طرف و آن طرف کهکشان و کمکم کند در این سیل مشکلات. در یک کلام عالی بود. پی نوشت اول: کتاب دو دنباله دیگر هم دارد که احتمالا کتابسرای تندیس با همین مترجم به زودی چاپ خواهد کرد. اما با خیال راحت سراغش بروید و بخوانید.داستان جایی تمام نمی شود که خواننده در خماری ادامه اش بماند. اصلا چنین چیزی رخ نمی دهد. پی نوشت دوم: کتاب انگار ویراستار نداشته است و طبیعتا همان بلایی سرش آمده که سر هر کتابی می آید اگر ویراستار نداشته باشد. غلط های تایپی ، املایی و .. در حدی زیاد است که واقعا روی مخ آدم برود و اعصاب خورد کند. شیرینی و فوق العاده گی داستان البته خیلی خیلی بیش از این حرف هاست ولی از کتابسرای تندیس بعید بود به نظرم. پی نوشت سوم: چنین اثر فوق العاده ای که کلی هم جایزه برده و نویسنده اش را هم پولدار کرده در مملکت ما با تیراژ 500 جلد منتشر شده. الحق که باید به اوضاع و احوال چاپ و نشر گریه کرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.