یادداشت نرگس(کُنجِد) ✨
1403/6/11

خدای من! یک دقیقه تمام شادکامی! آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟ «برشی از کتاب» آیا به راستی وسعت عشق ،به تعداد روزهای حضور معشوق است؟ در آن سوی اروپا، رومئو و ژولیتِ شکسپیر و ناستنکا و راویِ ادبیات روس در این سو _ عشاق چند روزه ادبیات کلاسیک _ مُهر تکذیب این پرسش اند! تو بگو با معشوق در آن دقایق چگونه گذشت؟آیا از سیمایش قلبت لرزید؟ بوسه هایش از لب به ژرفای قلب رسید؟ دستانش، گرمای وجودت را تشدید کرد؟ با معشوق چگونه بودی؟ لبخند زد و در آسمان ها قدم گذاشتی؟ رویای او شب هایت را نیز پریشان کرد؟ هربار قندِ لب گشایید و سخن گفت ؛ پروانه های قلبت به پرواز درآمد؟ بگو معشوق چگونه رفت؟ بگو آیا از دل و دیده برفت یا تنها از دیده؟ آیا زمان رفتن در آرزوی این بودی کاش آهسته تر رود قدری تماشایش کنی؟ از دست هایش ، زخم هایی که بر تنت زد فراموش کردی و تنها نوازش چندباره را به خاطر سپردی؟ از لب هایش وعده دروغین را فراموش و بوسه های گرم را نگه داشتی؟ از او برای تو چه به یادگار ماند؟ تنهایی و قلبی که دگر عاشق نشد و در خاطر با او خانه و عشقی دروغین ساخت ؟ در ایوانی که نبود نشستید و چای گرمی که نبود نوشیدید؟ در زیر بارانی که نبود قدم زدید و رقصیدید؟ پس بگذار بگویمت! از آن کوتاه مدت برای تو یک عشق به یادگار ماند... یک عشق به وسعت ادبیات... و شاید تقدیرتان این بود لحظه ای از عمر را با یک دیگر همدل باشید... «ایوان تورگنیف»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.