یادداشت روباه شنی
2 روز پیش
حدود سه قرن پیش، لوئیس کرول با «آلیس در سرزمین عجایب» دنیایی را به ادبیات هدیه داد که هم خیالانگیز بود و هم عمیق؛ جهانی پر از موجودات عجیب، منطق وارونه و شخصیتهای فراموشنشدنی. از همان زمان، سرزمین عجایب، الهامبخش نویسندگان بسیاری شد، اما مریسا مایر با رمان «سنگدل» کاری متفاوت انجام داد: او نهتنها به این جهان بازگشت و قصهی شخصیتهایی همچون کلاهدوز دیوانه و گربهی چشایر را گسترش داد، بلکه گذشتهی شخصیت شرور آن را بازآفرید. ماجرای «سنگدل» سالها پیش از ورود آلیس آغاز میشود. این بار در مرکز داستان، ملکهی دلها قرار دارد؛ زنی که «سرش را قطع کنید!» ورد زبانش بود. این ملکهی سنگدل روزگاری دختری ساده و آرام به نام کاترین بوده؛ دختری پرشور با قلبی سرشار از آرزوهایی شیرین. او تنها یک رؤیا داشت: تاسیس شیرینیپزی خودش. اما همانطور که در افسانهها و زندگی واقعی بارها دیدهایم، سرنوشت همیشه مهربان نیست. عشقهای ممنوعه، فشارهای اجتماعی، انتظارات خانواده و تقدیری که بر شانههایش سنگینی میکند، بهتدریج رؤیاهای کاترین را در هم میشکند. زخمهای کوچک و بزرگ بر جان او مینشیند، و قلبی که روزی لبریز از شیرینی و مهر بود، آرامآرام در تاریکی فرو میرود و ملکهی سنگدل متولد میشود. مریسا مایر در این بازآفرینی جسورانه، سنت کهن داستانگویی را به چالش میکشد. در داستانهای کلاسیک که همیشه مرز میان خیر و شر قطعی بوده، او نشان میدهد که انسانها از این دوقطبیها پیچیدهترند. هیچکس شرور به دنیا نمیآید؛ بلکه شرایط، رنجها و زخمهای پنهان هستند که انسان را به مسیری میکشانند که شاید خودش هرگز انتخابش نکرده باشد. «سنگدل» تنها یک فانتزی پرکشش و عاشقانه نیست؛ دعوتی است برای اندیشیدن به ماهیت انسان. مایر از خواننده میخواهد که به جای داوری و قضاوت شتابزده، تلاش کند بفهمد چرا آدمها به آنچه امروز هستند تبدیل شدهاند؛ حتی اگر بیرحمترین و شرورترین شخصیت یک قصه باشند. نشر هوپا (برای رعایت اصل بیطرفی، معرفی تمام آثار فهرست کوتاه به نویسندگان و ناشران سپرده شده است و روباه شنی تنها منتشرکننده این محتواست.)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.