بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت راضیه بابایی

                فرهاد حسن زاده چند رمان دارد که از تجربه‌ی زیست  او در آبادان ریشه گرفته است.به جز این کتاب ،هستی و ماشو در مه هم در فضای جنوب متولد شده اند  و آنها را خوانده ام.اما عقرب های کشتی ...طنازترین اثر بین آثار اوست.کتابی که جذاب تر از دو اثر قبلی است و  موقع خواندن همیشه  یک لبخند روی لب است. اثری که می توان صد در صد آن را متعلق به دنیای نوجوانی دانست.

تمام مولفه‌های داستانی مثل دغدغه شخصیت،عملکرد شخصیت  در بحرانها،آرزوها و روابط دوستی بین بچه ها همگی متعلق به دوران نوجوانی است و معلوم نیست نویسنده‌ی بزرگسال  پشت فرمان کتاب نشسته است.نویسنده ای که ادای  نوجوانان را در نمی آورد.بلکه خودش نوجوان است.راستی لهجه‌ی جنوبی شخصیتها از دیگر جذابیت های  شیرین داستان است.

از آن کتاب‌هاست که به دست مخاطب می چسبد و تا آخر را یک نفس می خواند.دیالوگ ها و نسبت  آن به تصویر و روایت آنقدر اندازه است که  در هیچ قسمت کسالت، دامن گیر خواننده نمی شود.
طنز نهفته در اعمال و رفتار شخصیت خلیل و بقیه عقربها،  نمونه ای مثال زدنی و خوب برای آموزش طنز است.بیراه نگفته اند که نویسندگی در خون جنوبی هاست.
اینها که گفتم ذکر خیر کتابی بود که مخاطبش را خوب می شناسد .با این حال مگر می شود گلی بی خار باشد؟
به رسم رمان های نوجوان خودم را آماده کرده بودم که فحش یا تکه کلام های نا مناسب در کتاب ببینم،ولی بیشتر از انتظارم بود.
جوری که خوبی های داستان را تحت الشعاع قرار می دهد و راحت نمی شود این کتاب را در قفسه کتابخانه‌ی مدارس گذاشت.
اگر برای نوجوان ۱۵ تا ۱۸ فقط  دیالوگ های داستان خاطره و خنده است ولی برای گروه های سنی پایین تر  مناسب نیست.

از طرفی برخی موارد باور پذیر نبودند یا طرح آن در داستان مناسب نبودند:
_مثل خاکی و بی ریا بودن بیش از حد کیوان با بچه ها
یا تغییر  ناگهانی سروان قربان 
_زیاد بودن بعضی شخصیتها در خانواده کیوان که نقشی در داستان نداشتند مثل اسدالله و مادربزرگ 
_اشاره ناقص به جریان های فعال علیه شاه و تاکید بیش از حد به نقش توده ای ها
_ماجرای ورود خدیجه خپل وبچه هایش به منزل خلیل و...
چون داستان خیلی جذاب و سرگرم کننده بود، بابت کم کاری داستانی همان یک امتیاز را کم می کنم. باقی نوش جان نویسنده‌ی خوش قلمش!
 
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.