یادداشت فاطمه مرادی

ارمیا
        نمی‌دونم چی بگم. آیا واقعا لازمه که حرفی بزنم؟ از تجربه و حس واقعیم میگم. چندین سال بود که منتظر شرایطی بودم که بتونم این اثر معروف رو از نویسنده دوست داشتنیم بخونم. اما مواجهه من با این کتاب خیلی خوشایند نبود. دلیلش این بود که ارتباط گرفتن با شخصیت‌های داستان برام سخت بود.
فکر میکنم نویسنده مخاطب نسل جدیدش رو خیلی جدی نگرفته بود، چون اگر اینطور می‌بود بیشتر سعی میکرد که شخصیت‌ها و فضای زمان جنگ رو برای ما توجیه کنه. واقعیتش اینه که شاید فقط حدود سی سال گذشته باشه اما تفاوت نگرش و باورهای ما خیلی فرق کرده.
خوندن این کتاب برام مثل خوندن داستان‌های اساطیری بود.  نه خوندن یک تجربه و خاطره واقعی.
می‌خوام بگم داستان و شخصیت‌های داستان میتونستن خیلی تاثیرگذار تر باشن اگه میتونستیم قبل قضاوت کردنشون در ابتدای داستان اونهارو‌ بهتر بشناسیم.
اعتراف میکنم که به جز بخش کمی از ابتدای کتاب نتونستم تا آخر بخونمش، چون هرچی جلو تر میرفتم جذابیتش کمتر میشد.
      
10

11

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.