یادداشت مهدیس

مهدیس

مهدیس

4 روز پیش

        این کتاب واقعا کتاب عجیبی بود. اول اینکه بگم سعی کنید انگلیسیشو بخونید در غیر اینصورت فکر نکنم از فصل میانی کتاب که خیلی هم مهمه چیزی در ترجمه باقی بمونه.
و اما در مورد کتاب. کتابی هست پر از تعلیق. اتفاق هایی که به تعویق می افتن و علت واقع شدنشون رو نمی دونی و کشش شدیدی که در خودت برای ادامه دادن و رسیدن به سرنخ رخ داد اتفاقات می بینی. این هم به نظرم یک هنر هست در نویسندگی که بتونی همچین کششی رو در خوانندگانت ایجاد کنی. کتاب عین یک پازل در سه بخش از منظر سه راوی مختلف چیده می شه و در فصل آخر آخرین تیکه های پازل هم سر جاشون قرار می گیرن.
قلم هان کانگ قطعا گیراست و تصویر شکنندگی زندگی انسانی، امید مثل یک بارقه ی تاریک وسط این تاریکی، تاثیر پیرامون و انسان ها بر روان حساس انسانی دیگر و همه ی اینها با نثری شاعرانه و آهنگین تصویر می شه. بعضی وقت ها فکر می کردم نویسنده چطور چنین کارهایی با شخصیت های داستانش می کنه. انگار گیرشون می اندازه و تو گردبادی سهمناک به زمین می کوبدشون. 
داستان از نظر احساسی سنگین و همینطور غمناکه. ممکنه خوندنش افراد حساس رو با دشواری هایی رو به رو کنه.

یک چیز زیبا راجع به هان کانگ که شاید ندونید. فامیلی اون هان بوده و اسمش رو گذاشتن کانگ. پس یه اسم دو حرفی براش ساخته که معمولا در کره ای کم پیدا می شه چون اسم ها سه حرفی ان. هان کانگ در ترجمه هم یعنی رودخانه ی کانگ. رودخانه ای که از میان سئول می گذره و رودخانه ای مهم در کشور کره است. اسمش هم مثل نثرش انگار شاعرانه است. 
      
32

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.