یادداشت عطیه عیاردولابی
1403/12/26
خدا انسان رو آفرید و بهش یه نقشه راه داد و گفت اینطوری زندگی کن تا راحت باشی. انسان نقشه راه رو ریز ریز کرد و پخش کرد پشت سرش و گفت خودم بلدم. اما همون اول راه گم شد. حالا هزاران ساله هی نظریه و فرضیه و فلسفه و مکتب ابداع میکنه تا راه رو پیدا کنه. آخرین وضعیت؟ هنوز نتونسته. این وسط کلی جان عزیز، کلی استعداد، کلی عشق تلف شد. هربار که کتابی میخونم از یا درباره سرگذشت انسانهای درگیر و سمپات مکتبهای ساخته دست بشر، آنچه در سطور بالا نوشتم از ذهنم میگذره. در مورد نمایشنامه، انسانهای قربانیش و حسرتهاش حرفی ندارم. ترجمه هم اگرچه اسمی سنگین رو نشون میده اما مطلوب نیست و شاید با ترجمهای حرفهای و واقعی خوندنش جذابتر بشه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.