یادداشت ابوالفضل شربتی

هنر خوب زیستن: 52 میانبر به شادکامی، ثروت و موفقیت
        بین کتاب‌هایی که در تلاشند تا فلسفه، هنر، اخلاق و ادیان را عینی و ملموس کنند و کتاب‌هایی که آن‌ها را با برچسب روان‌شناسیِ زرد و یا کتاب‌های موفقیت می‌شناسیم چندین تفاوت وجود دارد. کتاب‌های دستۀ اول معمولاً بیش از یک ایده دارند، بر خلاف عمومِ کتاب‌های دستۀ دوم که اگر نیک بنگریمشان ایده‌هایشان یا اندک‌اند یا بی‌بضاعت، این کتاب‌ها سرشارند از کلی‌گویی و ابهام‌گویی (البته کتاب‌هایی را که یک ایده را با مثال‌ها مختلف می‌شکافند کنار بگذارید). ایده یا ایده‌های کتاب‌های دستۀ اول را می‌توان سنجید، برای آن می‌توان معیار یا معیارهایی مطرح کرد و هم ایده و هم معیار را در ترازوی نقد قرار داد. به‌خلافِ دستۀ دوم، این کتاب‌ها معمولاً حساب‌شده جلو می‌آیند و تنها بیان و لحن‌شان متفاوت است با کتاب‌های رسمی فلسفی، هنری و اخلاقی، و از این جهت به کتاب‌های دستۀ دوم شباهت دارند. این‌ها را نوشتم تا بگویم کتاب هنر خوب زیستن، از رولف دوبلی، بدون شک از دستۀ اول است (البته واضح و مبرهن است). اما تلاشم بر اینست که بگویم چه در سر دارد. شمایی کلی از این 52 نکته و برخی از آن‌ها را می‌آورم و در آخر نکته‌ای را که دربارۀ این کتاب‌های وارداتی باید لحاظ کرد، به اعتقاد خودم، می‌گویم.
کتاب به پرسشی عمیق و ساده می‌پردازد، پرسشی که، به احتمال زیاد، خیلی از ماها را درگیر کرده، می‌کند یا خواهد کرد: معنای داشتنِ «یک زندگی خوب» چیست؟ پرسش از چطور زندگی‌کردن خردمندانه و جسورانه است، پرسش از اینکه برای زندگی خوب باید چه کرد، چه چیزهایی آن را تشکیل می‌دهند، تقدیر کجاست، پول کجاست و نکته‌هایی از این قبیل. این پرسشِ ساده شاید برای برخی چنان عمیق و سخت باشد که نه‌تنها سال‌ها در پی پاسخ‌اش باشند بلکه حتی به پاسخی هم نرسند. در این میان خیلی‌ها مأیوس می‌شوند، زیرا دنبال یک اصل و یک باور و یک قانون‌اند، اما به نتیجه نمی‌رسند، چنین چیزی با احتمال نزدیک به قطعیت سراب است. دلیل‌اش هم تقریباً روشن است: نه‌فقط دوران مدرن بلکه دنیا پیچیده است. هنگامی که با چیزی پیچیده روبرو هستیم روشن است که نمی‌توان با یک آچار یا انبردست با آن کلنجار رفت، تک‌دارویی افیون است، ما نیازمند به یک جعبه‌ابزارِ ذهنی هستیم، «مجموعه‌ای از ابزارهایی که امکان فهمِ بهتری از جهان به ما می‌دهد»، و بهبودِ عملیِ زندگی‌مان را نیز به دنبال دارد. رولف دوبلی کتابِ حاضر را همین جعبه‌ابزار می‌داند، چیزهایی که با تجربه به آن رسیده است، جعبه‌ابزاری با 52 ابزار.
نویسندگانی همانند دوبلی که در پی ملموس کردن آموزه‌هایی انتزاعی‌اند ابزاری قدرتمند دارند: نویسندگی‌شان. نویسندگی دوبلی به تمامه در این کتاب و کتاب‌های دیگرش روشن است. از تیترهایی که برایتان جذاب است، توضیح زیر تیترها و هر قسمت که معمولاً چهار یا پنج صفحه است، گاهی با مثال شروع می‌کند، با همان مثال پیش می‌رود. گاهی با فعالیتی ذهنی یا تمرینی مشخص مخاطب را درگیر می‌کند. همۀ این‌ها حکایت از نویسندگیِ خوب دوبلی دارد. زیرِ هر عنوان در آن چند صفحه با پرسشی شروع می‌کند و با مثال‌آوری از زندگی، تجربه، عقل و منطق و استدلال نتیجه‌هایی خُرد می‌گیرد. برای نمونه در فصل بانک خاطره، با زیرعنوانِ «تجربه بر خاطره پیروز است» به ما می‌گوید «هر چقدر بیشتر با یک خاطره زندگی کنیم ارزشِ آن بیشتر می‌شود»، بنابراین «به‌جای نبش قبر کردن خاطرات گذشته آگاهانه نسبت به لحظه‌های اکنونتان هوشیار باشید و با تمام وجود درکشان کنید». به زمان حال توجه کنید، به‌جای توجه به آینده تمام تجربه‌تان را معطوف به اکنون کنید. آنچه این کتاب را خواندنی می‌کند مثال‌‌آوری‌ها و درگیرکردنِ مخاطب با نویسندگیِ خاص به همراه محتوای حساب‌شده‌اش است.
نوشته‌ام را با یک تردید به پایان می‌برم: انگار از میان آنچه از این کتاب‌ها داریم جای حکمت، ادبیات و سنت فلسفی، اخلاقی و دینی‌مان خالی است، انگار صرفاً مترجمیم، حداقل بخش اندکی از مسأله‌های دیگران مسألۀ ما نیست. این را بگذارید کنار روح چنین نوشته‌هایی که وقتی به بنیادشان می‌نگریم در شالوده متفاوتند.

      
1

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.