یادداشت خانه فرهنگ و هنر مان
دیروز

کتاب نمکنامه با این جمله آغاز میشود: میان زیبا و خواستنی فاصله هست... گاهی لذت دیدنِ اثری، خواندن نوشتهای یا ملاقات شخصی کمتر از گشودنِ در دیگ فسنجان جااُفتادۀ مادر نیست؛ ناگهان بزاق ترشح میشود، مزهای زیر زبان میآید و خودِ اینها برهان قاطعِ گرسنگی است. این یعنی چیزهایی موفق میشود ذائقه را مخاطب قرار دهد؛ آنقدر که به آن میل کنیم، برای دیدنش ذوق کنیم یا از ملاقاتش سیر نشویم. قُدما رمز اشتهاانگیزی و جهانگیریِ هرچیز را در یک کلمۀ کوچک و ساده قاب گرفتهاند: نمک. ملاحت است که خوشطعم را مطلوب، و خوشرو را معشوق میکند. پس میان زیبا و خواستنی فاصله هست: نمکنامه دربارۀ دومی است! این فاصله همچون تفاوت لیلی است با هر زیبارویِ دیگری که پسندِ مجنون نشد. نمکنامه بیشتر متوجه آن صفات، ابتکارات و مهارتهای نهچندان پیچیدهای است که شعر، نثر، خوراک، باغ، و سایر امور طبیعی یا صناعی را بهقدر کافی پرورده و ذوقبخش میکرد که به کمک دریافتِ مخاطب ایرانی بیاید، او را به حظّ و نشئهای برساند و حتی ذائقهاش را تربیت و مشکلپسند کند. این اثر جستوجویی است برای یافتن رموز دلپذیری در موضوعات مختلف. از اینکه قُدما در توضیح این مقبولیت صفت «نمکین» را بهکار بردهاند و کسی یا چیزی را «کان نمک» خواندهاند، میشود حدس زد که نزد آنان رمز لطف این آثار، اتصالشان به سرچشمهای واحد بود که آنها را متجانس و هماهنگ و برای ذائقۀ عامه آشنا و مقبول میکرد. نمکنامه ادعای رسیدن به آن سرچشمه خیالانگیز را ندارد و تنها تلاشی است در یافتن و پی گرفتن رگههایی با این امید که راه به معدن برد. این رگهها عبارتند از: بو، مزه، سفره، شعر، نثر، آب، باغ، ابر و باد، رنگ و نظم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.
