یادداشت ملیکا🌱

ملیکا🌱

ملیکا🌱

1403/11/19

        بسم‌الله.

داستانی روان راجع‌به دختر و پسری در زمان رضاشاه که می‌خواهند با هم عروسی کنند امّا روز عروسی‌شان حادثه‌ای رُخ می‌دهد که هرکدام را به سمت‌وسویی می‌کشاند؛ یکی‌شان از دربار شاه سردرمی‌آورد و آن‌یکی درگیر مبارزات علیه شاه می‌شود.
قدرت تخیل نویسنده را دوست داشتم که چگونه توانست شخصیت‌هایی روستایی‌نشین ساده را به چنین جاهایی بکشاند. از نقاط قوت کتاب پرداختن به موضوعات تاریخی واقعی‌ست که مخاطب را در خلال روایتی عاشقانه با تاریخ و قلدری‌های رضاشاه و عیاشی‌های دربار پهلوی آشنا می‌کند.
متن داستان جا داشت ادبی‌تر و زیباتر باشد و از گفتن برخی اصطلاحات عامیانه و پیش‌پاافتاده جلوگیری شود. کتابی نبود که جزءبه‌جزئش در ذهنم ماندگار شود اما جالب بود.
      
43

12

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.