یادداشت زهرایی🌱

شما که غریبه نیستید
        شما که غریبه نیستید ، این کتاب واقعا خوب بود. زندگی نامه استاد هوشنگ مرادی کرمانی ،به قلم و هنر خودشون. توصیفات و شخصیت پردازی ها فوق العاده ست.

اگر ایشون رو نمیشناسید، قصه های مجید رو حتما میشناسید. جناب مرادی کرمانی نویسنده قصه های مجید هستن:)

من زندگی ایشونو خیلی دوست داشتم، اگر بخونید متوجه میشید چطور میشه که یه آدم اینقدر حرفه ای باشه در نوشتن!؟ 

تو سیرچ هوشو صداش میکردن، مادرش بعداز به دنیا اومدن هوشو فوت کرد. پدرش هم سرباز بود و بعد هم بیمار شد. هوشو کنار مادر بزرگ و پدربزرگش بزرگ شد.
قصه هایی که ننه بابا تو بچگی براش میگفت و پایان نداشت، هوشو خودش ادامه ی قصه ها رو میساخت.

استاد مرادی کرمانی به نظرم شما از کودکی نویسنده بودید:)
و البته عزیزانی که بهتون کمک کردن هم خوب بودن...
مثل ننه بابا که قصه هاش پایان باز بود:)
مثل وقتی که دوران دبیرستان میرفتید زیر تخت قایم میشدید و روزمره هایی که مینوشتید و بقیه مسخره میکردن،  و رفیق تون ستارزاده فقط شما رو تشویق میکرد.
یا مثلا وقتی که مردود شدید و تصمیم گرفتید دیگه مدرسه نرید ، آقای محزون به خاطر انشاهای خوب تون ، شما رو دوباره به مدرسه برگردوند.
همه ی تلاش هاتون تو سختی هایی که قابل تصور نیستن، قابل ستایشه.

من توصیفاتی که از رابطه ی مادر و فرزندی داشتین، واقعا دوست داشتم. 
اونجا که در کودکی برای اولین بار وارد نخلستان مادر مرحوم تون شدید. نخل هارو بغل کردید به جای مادر ، و وقتی شیرینی خرما تو دهان تون مزه کرد، احساس کردید مادر دهان تون رو بوسید.
مثل وقتی که تو نوجوانی لج کردید و دلتون خواست با کسی قهر کنید:
"دلم میخواهد با کسی قهر کنم. با مادرم قهر میکنم. دو روز قهر میکنم ، گشنگی می کشم و از خرما هایش نمیخورم. اگر بمیرم هم نمیخورم. بعد از دو روز آشتی میکنم ، لبخند میزنم . مادرم لبخند میزند ، سرم را توی بغلش میگیرد و دانه ای خرما توی دهانم میگذارد . شیرین است."

      
48

13

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.