یادداشت هاشم فروزش
1403/4/18
: گاهی انسان نیاز به تنهایی دارد و این یک امر طبیعی و فراگیر و رایجی بین انسانها است. انرژی مورد نیاز روان انسان گاهی در جمع و شور و نشاط اجتماعی و گاهی در تنهایی و سیر در عالم درونی خود پیدا میشود. برای من تنهایی و دوری و کنارهگیری از هرگونه معاشرت و دوستی و رفاقت بیرونی گاهی بیشتر انرژی به همراه میآورد. کتاب #خون_دلی_که_لعل_شد را در شرایطی خواندم که خودم به شدت احساس نیاز به تنها بودن را در خودم بالا میدیدم. کتاب خوبی بود. مرا با خود به درونیترین حالات و احساسات فردی برد که هم او را دوست دارم و هم تنهایی، دوری، حزن، شادی، ترس، امید، و ناامیدی و دیگر حالات روحی- روانی یک انسان را به شیوایی با من و با تمام مخاطبان این کتاب به اشتراک گذاشت... با او نور تابیده شده از لای در سلول کاملاً تاریک شمارهی چهارده، لباس سفید و تمیزِ برفی پست قلعهی سرخ تهران، رشتهی باریک نسیم لطیف شبهای گرم ایرانشهر، دور از انتظار بودن همدلیهای برخی از مأموران دژخیم ساواک و تلخی رویبرگرداندن بعضی از رفقای نزدیک را تجربه کردم. توصیه میکنم خواندن این کتاب را. بخوانید و با او سفر کنید به درونیترین حالات انسانی که اگر خود شما را به این ضیافت دعوت نکند راه دیگری برای دستیابی به آن را ندارید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.