یادداشت اسماعیل محمدنژاد 🇮🇷🇵🇸
1403/5/22
این رمان هم مثل باقی رمانهای م. مودبپور در زمان خودش خواندنی بود. البته به گمانم آن زمان اولین کتابی بود که به جای نام «م. مودبپور» نام «ماندانا معینی» پای کتاب ثبت شد. بالاخره هم جایی ندیدم که م. مودبپور همان ماندانا معینی است، یا همسر اوست؟ که در حالت دوم چه نیازی به ذکر نام مودبپور پای کتاب بود؟! اما به لحاظ ساختاری و شخصیتسازی و فضاسازی تشابهات زیادی با رمانهای دیگر م. مودبپور داشت. بیش از این در خاطرم باقی نمانده اما همین را به خاطر میآورم که در زمان خودش خوب و خواندنی بود و به موضوع خیانت همسر مربوط بود؛ موضوعی که در آن زمان یک معضل تازه در جامعه ایران به حساب میآمد، آن هم جامعه خانوادهمحور ایرانی که زنها با لباس سفید راهی خانه همسر میشدند که بعد از عمری، با لباس سفید از آنجا خارج شوند!! وقتی رمانی برشی اجتماعی از یک دوره زمانی خاص جامعهای است، خواندنش در سالهای بعد شاید دیگر آن لطف گذشته را نداشته باشد...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.