یادداشت علی

علی

علی

1403/12/18

        داستان کتاب با روایت یک قتل شروع میشه. قتلی که توضیحاتش رو از زبون قاتل می‌شنویم و متوجه میشیم که با یک قاتل سریالی سر و کار داریم. 
حقیقتا مقدمه‌ی کتاب بسیار بسیار جذاب و لعنتیه و آدم دوست داره که از ادامه‌ی داستان با خبر بشه.

قاتل داستان فردیه که به پدر شخصیت اصلی یعنی روکر، خیلی احترام می‌ذاره. به طور کلی قاتلین مقلد، افرادی هستن که تلاش دارن تا قتل های قدیمیِ قاتلین سریالی معروف گذشته رو، به شیوه‌ی خودشون بازسازی کنن.


روکر به عنوان یک خبرنگار، و به عنوان کسی که به تازگی به دلیل قتل پسرش، زندگی مشترک و کارش رو از دست داده، تا خرخره درگیر الکل و مشروبه و علاوه بر همه‌ی اینها، حالا پلیس هم به خاطر قتل های جدید، بهش مشکوکه.
گذشته‌ی روکر نمی‌ذاره حتی بتونه اندکی به آینده فکر کنه و در ادامه هم این مسئله به یکی از ایرادات کتاب تبدیل میشه.

اما کاراکتر های این کتاب به روکر ختم نمیشه؛ سربازرس تحقیقات که یک زن قویه(که از قضا اون هم گذشته‌ی اذیت کننده ای داره)، یه تیم پر مهره از اعضای پلیس، تعدادی شاهد و چند قاتلِ روانی، سایر شخصیت های این کتاب هستن.


اگه زیاد جنایی نخوندید، احتمالش هست که براتون جالب باشه. اون بنده خدایی که با هم همخوانی می‌کردیم که از کتاب کلی تعریف می‌کنه. ولی من چون جنایی زیاد خوندم، این یکی چندان نظرم رو جلب نکرد.

راستش به چند دلیل با این کتاب خیلی حال نکردم. اول اینکه به اندازه‌ی مقدمه، خفن نبود و در ادامه با کله خورد زمین. 
مورد بعدی قابل حدس بودن اتفاقات کتابه، یعنی بدترین حالتی که ممکنه برای کتاب های جنایی و معمای پیش بیاد. به شخصه موقع خوندنش حتی رومنس آبکی دو تا از کاراکتر ها رو هم حدس زدم و درست از آب در اومد.
 مسئله‌ی سوم نوع پایان کتابه که کامل بسته نمیشه و یکسری از جریانات گذشته روکر و خانواده‌ی سابقش بیان نشد و موند واسه کتابهای بعدی، که احتمالا نخواهم خوند.


۳۱۹
مردی سوخته در زمستان 
نشر کتابسرای تندیس 
جلد اول مجموعه‌ی روکر لیندستروم
به قلم پیت زکریا
ترجمه‌ی مهدی قاسمی شاندیز
امتیاز من : ۲.۵/۵
      
4

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.