یادداشت زهرا ساعدی
1404/4/7
من عاشق رمانهای کلاسیک، انگلستان ویکتوریایی و داستانهایی با محوریت زنان هستم اما اما را زیاد دوست نداشتم. بار اول که خواندم اصلا نپسندیدم اما در بار دوم بیشتر خوشم آمد. همانطور که از اسم کتاب مشخص است این کتاب داستان اما وودهاوس است. برویم سراغ چیزهایی که در این کتاب دوست نداشتم: داستان را دوست نداشتم، داستان غرور و تعصب و حتی عقل و احساس به نظرم بسیار قویتر است اما در این کتاب به نظرم داستان قوی نیست، شخصیت اما دوستداشتنی نیست و حتی کمی شبیه شخصیت زنهای بوالهوس کتابهای دیگر جین آستین است که اینجا قهرمان کتاب است و من نمیفهمم چرا. داستان هریت به نظرم خوب جلو نمیرود و قطع ارتباط یک مرتبهایشان ضربهی بدی بود. از طرف دیگر در این کتاب نگاه از بالا به پایین خیلی وجود دارد. آقای نایتلی هم از سیزده سالگی عاشق اما شده که زیاد جالب نیست. البته که برای نویسندهها و کتابهای آن دوره عجیب نیست اما از آن جا که جین آستین نظریات مترقی زیادی در کتابهایش دارد و از زمانه جلوتر است برایم عجیب است. حتی در این کتاب هم این نظریات مترقی وجود دارد که همین باعث شد به کتاب سه ستاره بدهم و به آنها میرسیم. کتاب را به طور کلی دوست داشتم به دلیل طنز جین آستین و پیشرو بودنش که بالا گفتم. در این کتاب جین آستین چندبار به صراحت نظراتش را میگوید که به نظرم خواندنی و آیندهنگرانه بوده. مثلا در صفحهی ۳۰ در مورد مدرسههای دخترانه میگوید: «خانم گادارد مدیر مدرسه بود... نه از آن جور مدرسههای رسمی یا موسسههای که در آنها با جملههای پرآب و تاب و مطالب پوچ و شسته رفته سعی میکنند تعالیم روشنفکرانه را طبق اصول جدید و نظامهای جدید با اخلاقیات آراسته و نظیف تلفیق کنند... خلاصه، نه از آن جور جاها که خانمهای جوان کلی پول میدهند تا سلامتشان مختل شود و عاطل و باطل و ظاهربین شوند.. بلکه یک مدرسهی شبانهروزی واقعی و درست حسابی به سبک قدیم که در آن مقدار معقولی فضل و کمالات به قیمت معقول فروخته میشود و دخترها را به آنجا میفرستند تا دستوپاگیر خانواده نباشند و توی سر خودشان بزنند تا چیزکی یاد بگیرند بدون آنکه هیچ خطری در کار باشد که مثلا علامه یا نابغه گردند.» در این کتاب از این مدل اظهارنظرهای جین آستین بیشتر دیده میشود که به نظرم جذاب و و برای دوران خودش بسیار رو به جلو بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.