یادداشت ساغر سیف اللهی فرد
1403/11/21
واقعا به نظرم خاصترین صحنه عاشقانه تاریخ جایی اتفاق افتاده که شیرین از قصر فرار میکنه تا به سمت قصر خسرو بره؛ از اون طرف خسرو هم از قصرش به سمت ارمنستان میتاخت تا بره پیش شیرین. وسط راه، اونا هم دیگه رو کنار یک چشمهای میبینن. شیرین داشته توی آب خودش رو میشسته و حواسش به اطراف نبوده. خسرو از دور نگاهش میکنه و یک دل نه صد دل عاشقش میشه، جوری که خودش میگه مثل خورشید داشتم می سوختم. وقتی شیرین متوجه او میشه، خجالت میکشه و سریع خودش رو می پوشونه. خسرو هم که میبینه شیرین معذب شده روش رو برمی گردونه. اما وقتی بعد مدتی دوباره نگاه میکنه، شیرین رفته بوده. شیرین هم همونجا عاشق خسرو میشه ولی چون خسرو با لباس مبدل اونجا بوده، نشان شاهی از او نمیبینه و متوجه نمیشه که او همان خسروست. با خودش میگه نمیشه که عاشق دو نفر بشم! اگه او دلدار من نیست چطور دلم رو برد! باید برم به سمت قصر خسرو... و خسرو هم دوباره راه میافته به سمت ارمنستان....
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.