یادداشت رعناکایدخورده

لنگرگاهی در شن روان: شش مواجهه با سوگ و مرگ
        به نام خدای حیات و ممات🖤
مواجهه ی هرکس با سوگ،متفاوت است.
یک نفر گریه میکند و صورت خود را می خراشد،یک نفر بق میکند و عقده میگیرد.
هیچکدام از این واکنش ها،ربطی به سخت یا آسان بودن سوگ ندارد.بلکه به شخصیت فرد بستگی دارد.

کتاب "لنگرگاهی در شن روان" روایتی از مواجهه ی ۶ نفر از افراد مشهور ،با سوگ و فقدان است.
۶ مواجهه در ۳ قالب متفاوتِ جستار،نامه نگاری،و خاطره پردازی.

اگر تجربه ی تجربه کنندگان را داشته باشید،پای بسیاری از پاراگراف های این کتاب اشک خواهید ریخت و اگر چنین تجربه ای نداشته اید،اطلاعاتی از این واقعه ی ناگوار و بی رحم بدست می آورید.

سوگ اتفاقی ست که هیچ گاه نمیتوان به درک عمیقی از آن رسید،مگر به واسطه ی چشیدنِ زَهرش.
به قول جون دیدیون،یکی از نویسندگان این کتاب:
"سوگوار که میشوی،میفمهی سوگ جایی است که هیچ کدام مان،تا وقتی به آن نرسیده ایم،نمیشناسیمش.
دلهره داریم که یکی از نزدیکانمان بمیرد(و میدانیم که چنین اتفاقی خواهد افتاد)اما دور تر از چند روز یا چند هفته بعد از این مرگ تصور شده را نمیبینیم.حتی درباره ی ماهیت آن چند روز یا چند هفته هم اشتباه فکر میکنیم.شاید انتظار داشته باشیم که،در صورت ناگهانی بودن مرگ،شوکه شویم.اما انتظار نداریم این شوک،ویرانگر باشد و جسم و روان مان را پریشان کند."
اما
با نشستن پای روایت ها و خاطره نگاری های افرادِ سوگوار،شاید بتوان احساساتی را که در آن لحظه ها و حتی لحظاتی که در سالهای دور تجربه میکنند،لمس کرد.
شاید بتوان(اندکی)منزوی شدنشان را فهمید.یا اینکه چرا پرحرف و خاطره پرداز شده،و مدام از عزیز سفر کرده شان میگویند.
شاید بشود اندکی به دنیای تاریک و بی روشنای آنها سفر کرد و باهاشان همدرد شد(هرچند که تعلیق به محال است🙂)

✍️🏻مرور نویس:رعناکایدخورده
      

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.