یادداشت ملیکا🌱

ملیکا🌱

ملیکا🌱

1403/11/26

        بسم‌الله.

شلینا دختری اصالتاً هندی ساکن لندن است و این کتاب زندگی‌نامه‌ی خود اوست البتّه با محوریت عشق و یافتن شوهر! روایت از ۱۹سالگی او آغاز می‌شود و من سریعاً خشنود شدم چون فکر کردم می‌خواهد قصّه‌اش را در همین سن روایت کند و من هم که ۱۹ساله‌ام و چه خوب!
امّا نه! این کتاب روایتِ سالیانی‌ست که شلینا به‌دنبال نیمه گمشده، عشق، پارتنر!😂، شوهر، یار، شریک زندگی یا هرچیزی که اسمش را می‌گذارید می‌گردد. شلینا خانواده‌ای مسلمان دارد و درعینِ حال بسیار همراه و هم‌دلِ او که هیچ‌گاه راه را بر او نبستند و تنهایش نگذاشتند و این از خوش‌بختی‌های شلیناست. او در این داستان قصه‌ی خواستگارهای پرشماری را می‌گوید که با هرکدام به‌دلیلی موفّق به ازدواج نمی‌شود.
امّا او در شوهرخواهی متوقّف نمی‌شود و هم تحصیلاتش را در بهترین جاها به اتمام رسانده، هم شاغل است، هم استقلال دارد و هم به بسیاری از کشورها سفر کرده و حتّی به حج می‌رود. درواقع به هرچیزی که می‌خواهد در زندگی مادّی دست پیدا می‌کند ولی جای خالی و خلاء یک هم‌راه و هم‌دل را همواره احساس می‌کند.
شلینا ساکن لندن است ولی با او می‌توانیم اشتراکات فرهنگیِ بسیاری را پیدا کنیم، مهم‌ترین‌شان شاید حضور خاله‌خان‌باجی‌ها😂 یا خاله‌زنک‌ها باشند که معمولاً از قشر سنتی جامعه هستند و در هر شرایطی به‌فکر جفت‌وجور کردن ازدواج مجرّدان آن‌هم به هر قیمتی. رفتارهاب نادرست‌شان غالباً نیّتِ خیر و کمکِ به‌جای آن‌ها را به حاشیه می‌برد. در سویی دیگر صدای فمینیست‌ها نیز به گوش می‌رسد که مدام بر دوست داشتنِ خود و استقلالِ زن و از این قبیل، تمرکز می‌کنند و علم مخالفت با ازدواج بر‌می‌افکنند. شلینا امّا نه مدرنِ مدرن است نه سنّتیِ سنّتی؛ در جای‌جای کتاب قصّه‌هایی با محوریتِ زنان پرشکوهِ تاریخ مانند خدیجه، هاجر و مریم به چشم می‌خورد امّا او را به تمایلات فمینیستی و از این خزعبلات نکشانده، بلکه او به‌دنبال احیایِ تصویر ارائه‌شده از اسلام و به‌خصوص زن مسلمان در جهان است.
شاید ما که در جامعه‌ای مسلمان زندگی می‌کنیم از نزدیک و دقیق با نگاهِ شهروندان بقیّه کشورها با مسلمانان آشنا نباشیم اما او که در متن انگلیس و نامسلمان است با این نگاه آشناست و به‌خصوص‌ بعد از ماجرای ۱۱سپتامبر و ظهور القاعده و تروریست‌هایی مانند آنان این نگاه وجهه‌ی منفی‌تری به خود می‌گیرد.
او به‌دنبال اثبات این‌ست که اگرچه مسلمانم امّا کسی مرا به دینم مجبور نکرده، اگرچه با روسری‌ام امّا به انتخاب خود آن‌را پوشیده‌ام، می‌خواهم ازدواج کنم و این انتخاب خودم است.
نکته‌ای که به چشم می‌آید اعلامِ همسرخواهیِ یک دخترِ مسلمان است، چیزی‌که شاید عیب‌وعار به‌حساب بیاید امّا داشتن روابطِ نامشروع و دوست‌پسر/دوست‌دختربازی نه!👀 یک انسان اگر از سلامت جنسی و سلامت تمایلات جنسی بهره‌مند باشد ناگزیر به جنسِ مخالف تمایل پیدا خواهد کرد و باز ناگزیر تنها از دو روش می‌تواند این تمایل را ارضا کند: ازدواج یا رابطه نامشروع. اظهارِ نیاز به ازدواج از طرف دختر تنها راه مشروع او برای ارضای نیازش است و اگر جلوی این راه را بگیریم ناخواسته و خواسته او را به سمت رابطه نامشروع هل داده‌ایم و فاجعه‌هایی رخ خواهدداد... شلینا روشن‌فکربازی بی‌جا درنیاورده و اعلام کرده من شوهر می‌خواهم! و همه راه‌های ممکن را نیز امتحان می‌کند حتّی در موردی خودش به طرف مقابل اظهار عشق می‌کند.
تفاوت‌های زیستی و ساختار جامعه‌ی او با جامعه و زمان ما و هم‌چنین مذهب شیعی ما روشن است و این کتاب در بعضی موارد کتاب خوبی برای الگوگیری نیست امّا نکات درخورِ توجه هم دارد؛ بهتر بود بعضی از توضیحات اضافه هم حذف می‌شد و کتاب خلاصه‌تر می‌شد. درمورد ترجمه صاحب‌نظر نیستم امّا به‌نظرم می‌توانست بهتر و مانوس‌تر باشد.
      
51

12

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.