یادداشت محمد طاها کریمی
1403/6/7
به شدت کتاب حالبی بود! بهتون توصیه میکنم این کتاب رو بخوانید. فقط قبل از نوشتن بقیه ی یادداشت باید اینو بهتون بگم که این کتاب رو خیلی با نگاه یک کتاب امنیتی نگاه نکنید،چون بعدا از این کارتون پشیمون میشید.در این باره در ادامه ی یادداشت کامل تر توضیح میدم. یک خلاصه از داستان.(خیلی خلاصه) افرادی نمیخواهند داستان کتاب رو بدونن این بخش رو نخوانند. ناصر بیماری نارسایی کبد داره که خرجش خیلی بالاست. ناصر قبلا با داعش همکاری میکرده و با فردی به اسم عبدالقادر آشنا بوده. عبدالقادرقبول میکنه که خرج دوا و درمونش رو بده اما به شرطی که با یه تیم عملیاتی بره به ایران. ناصر به شیراز میاد که اونجا هم درمان بشه هم کار عملیاتیش رو انجام بده. اون میخواد کاری رو که اکبر هم رزم دوران افغانستان بهش گفته و شهید شده رو انجام بده. با احمد که از نزدیکان اکبر بوده آشنا میشه و وقتی میفهمه سپاهی باش به راهیان نور میره تا ازش اطلاعات بگیره. بخاطر اتفاقاتی که میفته .... دیگه نمیشه گفت! نکات مثبت: 1)کتاب جوریه که همش میخوای بدونی بعدش چی میشه.این سوالی هست که در تموم مدت باهاش درگیرید. 2)شخصیت اصلی سعی میکنه با گروهی که اگر اسمش رو ببرم داستان تا حدی لو میره اول سعی میکنه بخاطر کارش ارتباط برقرار کنه.اما بعد سعی میکنه با اون ها صمیمی بشه که مذهبش اجازه نمیده.(منصور یک سنی وهابی بوده) 3)در این کتاب دلایلی از قرآن و احادیثی که سنی ها اون رو قبول دارن اومده که اشتباه اون ها رو واضح میکنه. و اما... نکات مفی: 1)مهم تر از همه اینه که نوشته ی پشت جلد کتاب داره داد میزنه که این کتاب اطلاعاتی.داعشی ها قراره یه گروه اطلاعاتی به ایران بفرستن و ما قراره ماجرای اون ها رو دنبال کنیم،اما متن کتاب یه چیز دیگه داره میگه. 2)ارتباط ناصر با گروهش خیلی خیلی کم بود،و ارتباط اون ها هم با فرماندشون یعنی خالد به یه چیزی مثل صفر رسید. من خودم به شخصه خیلی دوست داشتم چیز های خیلی بیشتری درباره ی ناصر بدونم.البته نویسنده درباره ی کارهایی که ناصر توی افغانستان انجام داده بود خیلی کامل و جامع هر چیزی که خواننده نیاز داشت رو در اختیارش گذاشته بود.اما منظور من کار هاییه که برای داعش انجام داده بود. در کل خواندن این کتاب تجربه ی خوبی برام بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.