یادداشت ریحانه شهبازی

        یازده
آشوب، سیلِ سهمگینِ خاطراتی‌ست
که قلبت را با خود می‌برد
آشوب، آوارِ به‌جامانده از رفتن است
یادِ تمامِ حرف‌های نگفته
آشوب حضوری‌ست که نیست
و آی که نیست می‌کند
آشوب، دلهره‌ی پیوست‌شده
به تنهایی‌ست
هراسم نیست که آشوبم
و
فاتح یا نعش
یا نشئه‌ی باخته به چشم‌هات
باز می‌گردم
هراسم این است
که این کلماتِ آخر بعد از من به تو برسد...
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.