یادداشت فاطمه آزاد
دیروز

اولش خوب بود از قبل میدونستم که تو این کتاب شبیه بقیه ی کتابای شهدا،خبری از فانتزی نیست میدونستم قراره روایت یه ننه علی رنج کشیده رو بخونم پس عادی بود که اولش خیلی شگفت زده نشم بلکه بعد خوندن هر قسمت میگفتم : خوشا به این صبر و مقاومت!. اما آخرش دیگه حال غریبی بهم دست داد احساس کردم باید یه جایی بخونمش که هراسی از اشک ریختن و دیده شدن توسط بقیه نداشته باشم خونه ی کاهگلیِ مادرجان و غریبیِ نبودِ مادرجان بهترین جا بود، خوندم و خوندم تا رسیدم به : روضه ی ننه علی بالای سر پیکرِ یوسفِ گمگشته اش بعد ۱۲ سال، وقتی میگفت:"لای لای علی جان!علی جان!" حالا بعد از اتمامش نشستم کنجِ اتاق و غبطه میخورم به صبر و مقاومتِ ننه علی ای که منِ ناچیز حتی یه درصد از اون درد و رنج رو تجربه نکردم و کاری هم نکردم هیچ کاری؛ ولی امیدوارم به مفید بودن برای دین و ایمونم. بخونید و ببینید این صبر بزرگ رو ✨️📚 [۲/۱۲]/۲۸ تیرماه ۰۴
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.