یادداشت سامان
1403/9/30
در مورد یک کتاب مهم کتاب پسافاجعه، خشونت و بازساختن خود یک کتاب تقریبا کم حجم ولی فشرده و گاهی سخت خوان و صد البته مهم و خواندنی است. خانم برایسون که استاد فلسفه دانشگاه است در دهه نود مورد تجاوز و اقدام به قتل قرار میگیره. ایشون از این حادثه جان سالم به در میبره و حدود ده سال پس از اون واقعه این کتاب رو منتشر میکنه.. او در این کتاب پس از تعریف کردن اون اتفاق دهشتناک با دید فلسفی به کند و کاو قضیه میپردازه.. کتاب چند وجهی است و موضوعات گوناگونی رو در برمیگیره. خانم برایسون سعی کرده از ابعاد گوناگون قضیه رو بررسی کنه.کتابی است که باید آرام و با طمانینه خوانده بشه.من مطمئنم در دفعات بعدی مطالعه این کتاب میتونم مطالب بیشتری رو بفهمم و حرف تازهای رو متوجه بشم. خانم برایسون در این کتاب پس از گفتن و شرح دادن از حس و حال قربانی بودن و تاکید به دیدن و شنیدن قربانی به روایت از این قضیه تاکید میکنه.او معتقده روایتهای اول شخصی که از تروماها گفته میشه با رعایت شرایطی بسیار حائز اهمیته و میتونه در روند بازسازی شخص کمک شایانی بکنه. شاید اینجا برای ما این تلنگر زده بشه که به عنوان نه قربانی، بلکه کسی که نزدیکی یا عزیزی از ما دچار تروما بشه، حاضر به شنیدن و گوش جان سپردن به روایت تلخ او هستیم؟ یا سریعا شروع به پیدا کردن ریشه تقصیر این اتفاق تلخ در فرد و شماتت و نکوهش او میپردازیم؟ آیا همون اندازه که فرد قربانی مورد سرزنش قرار میگیره که اگر بهتر لباس میپوشیدی، و مثلا جین تنگ نمیپوشیدی اتفاقی برات میافتاد متوجه این قضیه هستیم که اون فرد نیاز به شنیده شدن داره؟ تو جامعه خودمون یکی از تاسف برانگیزترین مسائلی که میبینم و میشنوم اینه که حرف از نکوهش متجاوز کمتر زده میشه.انگار که تجاوز یک فعل عادی است که به هر حال رخ میده و بهتره فرد مورد تجاوز گرفته مراقب باشه..بحث مراقبت و آگاهی سر جاش ولی انگشت شماتت و نکوهش باید به سمت متجاوز باشه نه کسی که درگیر تروما شده و حالا میخواد ادامه زندگیاش رو با این ترومای دهشتناک سپری کنه. خانم برایسون هم اشاره میکنه که انگار هویت انسان تغییر میکنه. با توجه به چند وجهی بودن مطالب که خانم برایسون در کتاب بهشون اشاره کرده، معتقدم این کتاب برای همه است.نه فقط کسی که دچار تروما شده و نیاز به بازسازی داره.اونی هم که این تجربه رو پشت شر نگذاشته، اونی هم که اطرافیانش دچار شدند و هر کسی که در این دنیای بی قاعده زندگی میکنه این کتاب میتونه براش مفید باشه. البته من دوست داشتم در بحث تجاوز طوری حرف زده نشه که فقط زنها مورد تجاوز قرار میگیرند.به نظرم اینکه بیشتر، زنها مورد تجاوز قرار میگیرند گزاره درست تری هست؛ در واقع هستند پسرهایی که مورد تجاوز قرار میگیرند و اتفاقا برای اونها حرف زدن از این اتفاق سخت تر هم هست. از متن کتاب : اکنون دربارهی ان جمله راهنمای گروه حمایتی تجاوزم که گفته بود « تو هرگز مثل قبل نمیشوی، اما میتوانی بهتر از قبل بشوی» چه میاندیشم؟ فکر کنم باید با آن موافق باشم. نه « بهتر» به این معنی که زندگی سازگارتر، تحت کنترل و پیشبینی پذیرتری دارم؛ « بهتری» که حاصل این است که پذیرفتهام زندگی داستانی در حال گفتن و بازگفتن است و فرد میتواند تا حدی کنترل بر آن داشته باشد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.