یادداشت محمدامین علی‌نژاد

        یا باید چیزی نمی‌نوشتم، یا باید ایده‌ی مهم و اصلی کتاب رو کامل می‌آوردم؛ فارغ از ترجمه نامناسبش، گزینه دوم رو انتخاب کردم!

کتاب ایده‌ سیالیت دوره‌ جدید را در برابر صلبیت دوران پیشین و حتی مدرن قرار داده و از زوایای مختلفی بحث خود را اثبات می‌کند که در ادامه به شالوده اصلی آن اشاره خواهد شد. نویسنده اعتقاد دارد که از زمان سیطره‌ نظم مدرن و رخت بستن نظام پیشامدرن همواره جایگزینی نظم جدید مورد نظر متفکران و محافل مهمی بوده است. ایده اصلی بورژوازی مدرن ذوب کردن و به‌ قول مارکس دود کردن ویژگی‌های سختی بود که مانع پیشرفت و عقلانیت مدرن شده بود تا در کوره‌های مدرنیته دود شده و به هوا بروند. جامعه نیازمند نظمی بود که نهادهای گذشته توان پاسخ‌گویی به آن‌ها را نداشتند؛ وضعیتی موقتی از کار و تلاش بی‌وقفه به وجود آمد با هدف رسیدن به نقطه‌ای که نظم جدید و زندگی عقلانی، جهانی بسیار بهتر و کامل را در زیر سایه عقل و به دور از چیزهای محدود کننده قبلی به وجود آورد. این مهمترین بنیان و هدف مدرنیته بود. هدف از ذوب کردن نهادهای گذشته همچون دین و تبدیل آن با کار و تلاش به نهادهای سخت عقلانی بود، واژه هدف اینجا بسیار مهم است. کار و تلاش زیاد موقتی و امری کلی بود که کلیت جامعه باید برای آن می‌کوشید. اما خاصیت نظم پست مدرن، سیالیت آن است، مانند گازی که در هیچ جایی ثابت نمی‌ماند، برای بودن و دوام آوردن در جهان فعلی همه‌چیز باید موقتی)چ باشد زیرا هر چیزی که سخت است دود می‌شود و به هوا می‌رود. مثال نویسنده این است که هر چیزی برای ماندن در جهان کنونی که همیشه‌ هم نمی‌ماند مانند قراردادی از محصول است که برابر مونتاژ، فروپاشی خود را تضمین کند. 
اما این سیالیت از کجا آمده است؟ بشر مدرن با داعیه‌ ذوب نهادهای پیشین در فکر ساختن نهادهای جدید از آن‌ها بود. در بین این دو مقطع کار و تلاشی لازم بود، اما در دوره مدرنیته سیال دیگر هدف از بین رفته است. انسان سیالِ به حال خود رها شده، تشنه قطعیت است، اما آن را نمی‌یابد و باید کورمال سیر کند. خود این کار و تلاش همیشگی ماهیتی جداگانه یافته و خودش هدف شده است بدون در نظر داشتن هدف و خط پایانی. به عنوان مثال دیگر خط پایان همیشه بسیار جلوتر از دوندگان در حال حرکت است و ایستا نیست. نویسنده با این نظریه بسیاری از چیزهای مدرن امروزی را توضیح می‌دهد از مد و ایده‌های همیشگی نئولیبرالیسم نظیر (روی خودت کار کن و ...) تا بالا گرفتن فردیت و گسترش بلاگری و غیره.
نکته اصلی بعدی اینکه در دوران مدرن در اکثر محافل روشنفکری و حتی کتاب‌های رمان و ادبیات چون ۱۹۸۴ جورج اورول، و حتی نظریات افرادی چون ماکس وبر، همواره ترسی از از بین رفتن آزادی و کنترل همیشگی توسط نظام دیوان‌سالاری بود که انسان‌ها را کنترل می‌کنند، همیشه برادر بزرگ‌تر شما را زیر نظر دارد (اشاره به رمان ۱۹۸۴). نویسنده با بررسی ژرف این نکات به این می‌رسد که آن جهان ترسناک دیستوپیایی هم باز نظمی داشته و صلبیتی داشته است، هدف مردم و آزاداندیشان مکتب انتقادی رهایی انسان و تضمین خاص بودگی او و بالابردن آزادی عمل او در مقابل جامعه و سیستم بود. اما امروزه موضوع عوض شده است، هر لحظه حوزه خصوصی درحال سیطره بر حوزه عمومی و عقیم‌سازی آن است. انسان کنونی بدون کمترین وابستگی به جامعه‌ فراتر از تک‌تک افراد، تنها گذاشته شده و مسئول سرنوشت خویش است، باید روی خودش کار کند، باید پیشرفت کند و هر لحظه خود را نقد کرده و بهبود ببخشید، دیگر رهبری به شیوه ۱۹۸۴ به او هدف و غیره را نمی‌گوید و خودش باید به هدفش برسد. اما سوال بسیار مهم‌تر اینکه کدام هدف را باید پی‌ بگیرد؟ در جهانی که هزاران حق انتخاب چونان زندانی عمل کرده و ذهن انسان را منفجر می‌کند، انسان مانند شخص کوری درون جنگلی خطرناک است که خودش مسئول خودش است و اگر خراب کند هیچ کس مسئول نیست. او تشنه‌ی قطعیت است ولی آن را نمی‌یابد، دیگر رهبر مهم نیست، افرادی مانند خود او که راه‌های درست و نادرست را رفته‌اند می‌توانند او را آگاه کنند، برای همین بلاگرها و غیره مهم می‌شوند چون فرد خاصی نیستند. به بیانی بهتر دیگر رهبران جدید خود را به مردم عرضه می‌کنند و آن هم همیشگی نیستند برخلاف دوره‌های قبل که رهبر کلیت جامعه را به پیش می‌برد. الان نه تکلیف آزادی مشخص است و نه چیزهای مهم دیگر، چون قطعیت را ذوب کرده‌ایم و محکوم به آزمون و خطاییم. معیاری هم برای خطا و موفقیت وجود ندارد، برای همین است که انسان مصرف‌زده‌ امروزی هیچ‌گاه احساس خوبی ندارد و ارضا و پر نمی‌شود چون نکند و کاش‌های زیادی دارد و از مسیر مطمئن نیست.
مثال بسیار دقیق اینکه، دیگر مردم سوار کشتی محافظت شده‌ای که ناخدایی آن را به پیش می‌برد به سوی هدف و می‌توان شکست و پیروزی را به وی نسبت داد نیستند، به مانند هوا پیمایی که کابین خلبان خالی است و همیشه معلق است می‌ماند و سقوط آن تقصیر خود افراد است بدون اینکه باهم ارتباطی داشته و جمعی را تشکیل بدهد.
      
27

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.