یادداشت مبینا
5 روز پیش
همیشه تو کتابا و فیلمای عاشقانه تو آخرین لحظهها بعد از یه جدایی که به خاطر سوتفاهم یا همچین چیزیه یکی از طرفین که اشتباه کرده میره سراغ اون یکی تو دراماتیکترین جای ممکن باهاش صحبت میکنه و هم رو میبوسن و برمیگردن به هم. این چیزیه که از کتابای عاشقانه آدم انتظار داره. یه الگوی تکراریه و همه باهاش آشنان. نه؟ این کتاب متفاوتتر از همه اون کلیشههای تکراریه. و نمیگم اون کلیشهها بدن. معنای کلیشه برای من متفاوته. صرفا... این کتاب تفاوت داره. من جدا از لوسین تو این کتاب خوشم اومد. اینسکیور از فاک. لاو هم. و برای هرکس که میخواد بخونتش، انتظار چیز زیادی نداشته باشین؟ رمنسه دیگه. و اینکه، یکم طولانیه. یکم اولش کنده. اما میگذره. تقریبا از چهل درصد به بعد نویسنده ریتم رو میگیره دستش.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.