یادداشت احمد بابائی
1401/11/20
4.2
13
«حیات عین مرگ است که نطفهی حیات همان علت مرگ نیز هست که آنسوی سکهی حیات، موت است که سرخوشی نزول نطفگان، سرخوشی سکرات مرگ هم هست و خداوند عظیم از برای عبرت بنی بشر این فعل را سرشته از رنج و لذت خلق فرمود.» اسفار کاتبان حکایت سفرهای چهار کاتب است. چهار روایت که به صورت موازی کامل میشوند. روایت اصلی را سعید بشیری تعریف میکند و رابطهاش با دختر یهودی، «اقلیما» را به سادهترین نحو نوشته است. روایت دوم (که پیچیدهترین روایت کتاب است و نوعی نمایش قدرت قلم نویسنده) را پدر سعید، «احمد بشیری» یا همان شیخ یحیی کندری مینگارد. روایت سوم را جدّهی اقلیما، «زلفا جیمز» نگاشته است. و روایت چهارم عهد عتیق است. بِینا مَتنیّت که سبک نگارش این اثر است، بسیار تجربه موفقی برای نویسنده و همچنین شیرین برای خواننده است. روایت دوم مرا در بسیاری جاها یاد بوف کور انداخت. روایتی غنی که آمیزهای است از سورئالیسم و رئالیسم تاریخی. اسفار کتابی به معنای حقیقی کلمه، «ایرانی» است. کتابی موفق در ساخت اتمسفر شیراز، بوشهر و فاراب. شاید بتوان گفت که در ادبیات مدرن فارسی یک از زندهترین شهر های ایران، شیراز است. شهری که سیمین دانشور در سووشون به تصویر میکشد و ابوتراب خسروی بازآفرینیاش میکند. البته کتاب در ساخت شخصیت ها به این اندازه موفق ظاهر نشده است. اسفار کاتبان اثری ممتاز است که تجربهای متمایز از تمام آنچه پیشتر خوانده بودم را برایم رقم زد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.