یادداشت محدثه قاسم پور

صور
        《صور》و 《مفتون و فیروزه جلد اول》 را درست یک ماه قبل از کتابخانه گرفتم. اول مفتون و فیروزه را خواندم و به فصل چهارم صور که رسیدم، رفتیم شمال. ترسیدم کتاب آسیب ببیند با خودم نبردم. کتاب هم خیلی جذبم نکرده بود. برعکس مفتون و فیروزه که تا تمام شد، دلم می‌خواستم به کتابخانه بروم و جلد دوم را بگیرم اما متاسفانه روز تعطیل بود. حتی از طاقچه چند صفحه نمونه را هم خواندم. 
از شمال که برگشتم، آنقدر کاره عقب افتاده داشتم که صور ماند برای امروز. صور ۳۶۵ صفحه‌ای را از صبح امروز تا ساعت سه خواندم. چون امروز آخرین مهلت غیرقابل تمدید کتابخانه بود. و همین نیم ساعت پیش به کتابخانه برگرداندم. 

ابوخالد هفتاد ساله شخصیت اول کتاب است. مردی فلسطینی که به خاطر نوه‌اش(عیاض) به اجبار در راهپیمایی اربعین شرکت می‌کند. 

ابوخالد هفتاد سال تاریخ فلسطین است که در قالب رمان به نگارش درآمده است. 

فضاسازی و پرداختن به تاریخ ناخواسته ما را با تاریخ بیت‌المقدس آشنا می‌کند. این کتاب در جشنواره جلال امسال شایسته تقدیر شد و از همان جا چشمم دنبالش بود. 
در راه رفتن به کتابخانه حس می‌کردم در فلسطین راه می‌روم. 
تکه‌های جالب زیاد داشت مثلا اینجا که ابوخالد و همسرش نور سر رفتن او به نمازجمعه مسجدالاقصی بحث می‌کنند:
(_باز می‌روی مثل آن دفعه باتوم می‌خوری!
_فلسطینی باتوم و اشک‌آور نخورده هم سراغ داری؟ در مسجدالاقصی نفس کشیدن هم مبارزه است، می‌خواهم بروم نفس بکشم) 

📒 کتاب صور | حسینعلی جعفری | نشر سروش 


#کتاب 
#کتابخوانی 
      
10

6

(0/1000)

نظرات

بالاخره مفتون و فیروزه جذبتون کرد یا نه؟!
اول گفتین نکرد بعد گفتین میخواستم بلافاصله برم جلد دوم رو بگیرم 
بیشتر توضیح میدین؟!

0