یادداشت بیتا
1404/3/7
همهچیز از یه جابهجایی ساده شروع شد... ولی خیلی زود فهمیدم که این فقط ظاهر ماجراست. وسوسههای کوچک از اون کتابهایی بود که اولش فکر میکنی یه داستان آروم و روزمرهست، اما یهو ورق برمیگرده و با یه پیچش غیرمنتظره، تو رو میبره به دل یه معمای پیچیده و رازآلود. جینی مارکهم، شخصیت اصلی داستان، بعد از مرگ مادرش با رازهایی روبهرو میشه که نهتنها گذشتهی مادرش، بلکه هویت خودش رو هم زیر سؤال میبره. این کشفها و تردیدها، حس عجیبی رو در من ایجاد کرد—یه ترکیب از ترس، همدلی و کنجکاوی. نویسنده، کی. ال. اسلیتر، با قلمی روان و نثری زنانه، تونسته داستانی بسازه که هم از نظر روانشناختی عمیقه و هم از نظر روایی پرکشش. هر فصل، لایهای جدید از شخصیتها و رازها رو برملا میکنه و تو رو تا آخرین صفحه با خودش میبره. یه تکه از کتاب، بدون اسپویل: «وقتی مضطرب، نگران یا غمگینم، خانه را نظافت میکنم. نیازی به گفتن نیست، با وجود اتفاقاتی که در چند ماه گذشته افتاده است، خانهام پاکیزهتر از همیشه به نظر میرسد؛ با وجود این، انگار زندگی ما از جنبههای دیگر در حال فروپاشی است.» اگه دنبال یه داستان روانشناختی با پیچشهای غیرمنتظره و شخصیتپردازی قوی هستی، وسوسههای کوچک میتونه انتخاب خوبی باشه. من که از خوندنش لذت بردم و هنوز هم به فکر جینی و رازهای زندگیاش هستم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.