یادداشت
1402/6/13
روی جلد بهدرستی نوشتهشده: «آنچه پدران، مادران و آموزگاران باید بدانند.» قبول که مخاطب اصلی این کتاب والدین و آموزگاران (تسهیلگران و...)اند و تمرکز کتاب بر ارتباط سالم و سازنده با کودک است؛ اما جابهجایش نکته داشت برای ارتباطات روزمرهام بهعنوان کسی که والد یا آموزگار نیست و با کسانیکه کودک نیستند! . . خواندنش اصلاً و ابداً کافی نیست؛ چند نکتهٔ اصلیاش را باید تمرین کرد. و البته بهگمانم تمرینکردنشان چندان راحت نیست اما میارزد! موارد را ببینید و بسنجید که میارزد یا نه: -شنیدن، احترامگذاشتن، پذیرفتن احساسات -پایینآمدن از تخت خودکامگی و بهرسمیت شناختن دیگران و اعتماد بهشان برای همکاری در حل مشکلات -پرهیز از تنبیه و تشویق و درعوض ایجاد بستری مناسب برای رشد مستقل افراد، مستقل و بینیاز از داوری دیگران -آزادی از برچسبها . . امتیاز ویژهاش که از یک کتاب نظری خشک و بهدردنخور تبدیلش میکند به یک راهنمای عملی در برگههای مثالش است، برگههایی متنی-تصویری همراه با گفتوگو. گفتوگوی مطلوب و نامطلوب، هر دو را گذاشتهاست. شاید یک راه تمرینکردن نکتهها این باشد که هر کس به فراخور شرایط و چالشهایش، برگههای اینچنینی آماده کند و پیش چشم داشتهباشد. نه؟ . . فصل آخر، بسیار متأثرم کرد. اشکم درآمد حتی. برای دوستم نوشتم: دنیا تا ابد میتواند بهخاطر وجود معلمهای خوب به خودش ببالد...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.