یادداشت سامان
1404/3/17
این کتاب در مورد یک بیماری کوری است که به سرعت جهانگیر می شود و همه فقط سفید می بینند به جز همسر چشم پزشک که برای همراهی با همسرش، وانمود می کند که نابینا است. دولت در ابتدا شروع به قرنطینه افراد نابینا میکند اما در نهایت ناکام می ماند. در نهایت بدون هیچ دلیلی مردم کم کم بینایی خود را بدست می آورند. کوری به عنوان ناآگاهی جمعی است و بینا شدن به معنای آگاهی جمعی است. به طور کلی ژوزه ساراماگو باور دارد که تمدن فعلی انسان صرفا یک لایه نازک است که با پاره شدن آن نظیر کور شدن، مردم چگونه واقعیت و ذات خود را نشان می دهند. این اثر به نوعی ضعف دولت ها در مواقع بحران را به تصویر می کشد، هم چنین نقدی بر انسان هاست که به چه سرعت می توانند به عصر بربریت خود برگردند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.