یادداشت میم جان

        دردناک بود.
مساله بزرگی است که اما، اماهای بزرگی وجود دارد.
علامت سوالهای بزرگی در ذهنم نقش است...بعدش چه؟
راهکارش چیست؟ مشکل و معضل و درد و زخم جامعه را مطرح کرده است. کاش سراغ زخم شناسش هم میرفتن. سراغ مادری که با یک مادری موفق، مرهمی بر این زخم شده است هر چند که جای زخم بماند. این زخم فقط مطرح شدنش به تنهایی کافی نیست. مخاطب این کتاب، راه و چاه میخواهد.
و اما بی پدری را فقط کسی که جسمی پدر ندارد تجربه نمیکند. پدریست که معتاد است پدریست که به دنبال خوشی خودش رها میکند پدری که از صبح تا شب سرکارست و شب که می آید و بی توجه به خانوادش فقط استراحت میکند پدری که به خاطر سفرهای کاری متعدد دیده نمیشود.
خیلی ها بی پدری را با پدر تجربه کردن. ولی با زهم راهکار میخواهد.
چه باید کرد که پاسخ این مساله باشد؟
ولی شروع خوبی برای پرداختن به این مساله. امیدوارم نویسنده مسیری را که شروع کرده است رها نکند و مساله را تا آخر ادامه دهند.
      
1

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.