یادداشت نگـین

نگـین

نگـین

1403/3/26

        و اما سمفونـی مردگان 
بالاخره خوندمش.
همیشـه وقتی کتابی بولد میشه و همه ازش تعریـف میکنن ، میذارم بگذره و بگذره تا وقتی اون جـو تمام بشه و بعد بخونمش . اینجوری تحت تاثیر فضـای تعریف و تمجید و یا نقد کتاب قرار نمیگیرم .
سمفونی مردگـان رو به همین دلیل با تاخیر زیاد خوندم .
رنـج‌نامه ای محزون ، روان ، دلنشـین، تلخ و تاثیـرگذار ..
شاید این جمله برای تمامی آثار معروفی عزیز کاربرد داشته باشه .
حداقل برای ۴ رمانی ک تا الان ازش خوندم و یکی از دیگـری شیوا تر ! 

من شیفته قلم معروفی ام . این کتاب هم بسیار هنرمندانه نوشته شده بود . قطعن زیاد ازش صحبت شده و من صرفـن حسم به کتاب رو یادداشت میکنم و نه بیشتر .
قصـه ی تلخ خانواده ای ک به خاطر وجود تفاوت های شخصـیتی و رفتاری ، تفاوت در افکار گفتار و در نتیجه عمل ، هیچ وقت روی خوش زندگی رو ندید .
کتابـی که به من یادآوری کرد قدر خانواده حمایتگـرم رو بدونم .

نکته ای ک دوس دارم اینجا بگـم ، انتخاب هنرمندانه و موزون عنوان کتاب و موضوع و حتا موومان های( movement ) کتابه ک هارمونی بسیار قشنگی داشت .

و در آخر من عاشق اسم سورملیـنا شدم !
      
5

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.