یادداشت راضیه بابایی

        دو سوراخ روی گردن

از پنج کتاب تصویر بالا جلد دوم به دستم رسید. از همان صفحات اول می‌شد حدس زد عقبه‌ای در کار است و من از وسط راه به داستان رسیده‌ام.
نتیجه اینکه از سایت نشر افق متوجه شدم یک پنجم داستان را خوانده‌ام و پایان داستان این وعده را به مخاطب می‌دهد که این رشته ادامه دارد.
کتاب در ژانر وحشت به نگارش در آمده است و راوی آن نویسنده‌ای است که با خون آشامی ملاقات داشته و قصه او را به چاپ رسانده است. حالا در این جلد گرفتار خبرنگار کنجکاوی شده است که منزل خون آشام را از رهگیری طعمه‌های او یافته است....

 در این اثر مولفه‌های وحشت مثل تنهایی و تاریکی به خوبی پیاده شده و ترس را به مخاطب منتقل کرده است. فضای داستان به سبک کارهای این ژانر خلوت است و تعلیق‌های آمیخته به وهم کاری می‌کند در یک وعده کتاب ۱۲۰‌صفحه‌ای خوانده شود.
از نظر بار معنایی و محتوایی آورده‌ی خاصی ندارد و برای سرگرمی علاقه‌مندان به این سبک کتاب خوبی است.
قبل از آقای گلشیری ، کتابهای آقای شاه آبادی را که وهم‌آلود و کمی ترسناک هستند، خوانده‌بودم. آقای شاه آبادی به عمد و به جهت اینکه آسیبی به روان مخاطب نوجوان نرسد میزان وحشت کمی را وارد کار می‌کنند ولی آقای گلشیری با دست بازتری عمل کرده است و با استفاده از تکنیک‌های این سبک داستان، در صحنه‌هایی نفس مخاطب را حبس نموده و او را می‌ترساند.
داستان به گونه‌ای است که می‌شود آن را به مخاطب ۱۵ سال به بالا معرفی کرد و به صورت خاص به خوانندگان ۱۲ تا ۱۵ سال که به این ژانر علاقه دارند.
دوست دارم فرصتی شود تا بقیه جلدها را بخوانم و  از عاقبت خون آشام با خبر شوم.
اما کتاب از نظر ساخت جهان داستانی ضعیف عمل کرده است و بهتر بود شهر شلوغی مثل تهران محل این وقایع نباشد. اگر منزل نویسنده در شهرک یا شهر کوچکی واقع بود و مخاطب حس می‌کرد در صورت گرفتاری به راحتی برای کمک گرفتن به کسی دسترسی ندارد،  فضای رعب و وحشت بهتر منتقل می‌شد. شروع داستان هم قوی نیست و صرفا دیالوگ و گفتگوی نویسنده و خبرنگار  برای قلاب ابتدای کار جذابیت زیادی ندارد. 

🌎https://eitaa.com/vazhband
      
19

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.