یادداشت نعیمک

نعیمک

نعیمک

1403/9/24

        این تنها کتابی است که از مرنیسی خواندم و آن قدر آدم مهم و مشهوری است که نمی‌شود تنها با این کتاب درباره‌اش حرف زد. کتاب ماجرای مرنیسی به عنوان زنی مسلمان در جامعه‌ای شاید سنتی در برابر جامعۀ اروپایی است. هر فصل کتاب به شکلی این مقایسه را انجام می‌دهد. نگاه آدم‌های غربی به زنان شرقی، نوع نگاه مردان شرقی و غربی به حرمسرا و ... واقعیتش برای من در این زمانه حرف تازه‌ای نداشت. با این که می‌دانم حرفی که می‌زند هنوز هم شهامت می‌خواهد و لطفی که دارد این است که چشم دیگران را کمی باز کند و با خودشان بگویند: «اِه، راست می‌گوید.» ما خیلی با او همذات‌پنداری خواهیم کرد چون مثال‌ها و حرف‌هایش از محیط اسلام (و سنتی) ما را با تجربه‌های اغلب دردناک خودمان مواجه می‌کند. 
اما کتاب انگار سربه‌هوا است. مرنیسی فهمیده که ایدۀ مهمی دارد اما وقتی دست به قلم شده هر چه آمده را نوشته. انگار آن قدر موضوع هویدا و مهم بوده که نخواسته با دقت بیشتری روی کتاب کار کند. شبیه دانش‌آموزی است که حواسش به بیرون پنجره است و هر چی به قلمش بیاید در انشایش می‌نویسد و دوباره‌خوانی نمی‌کند. و این با «از هر دری حرف زدن» فرق دارد. انگار به اولین مثال‌ها، به سطح هر چیزی چنگ زده و نخواسته عمیق شود. هر چی شنیده یا گفته شده را همان لحظه ثبت کرده و نخواسته دنبال مثال دیگری برود. البته سوژه‌های کتاب برای ما خیلی دم‌دستی است. مثلاً شهرزاد یا شیرین در حالی که شاید برای خوانندۀ غربی این قدر مانوس نبوده و حق داشته کمی ساده‌تر بنویسد. 
ترجمۀ کتاب خوب است و تلاش شده با مقایسه با نسخه‌های مختلف کلمات درستی انتخاب شود تا به گوش ما آشنا و دقیق بیاید. و اغلب عربی کلمات هم آورده که برای ما معنی مشخص‌تری نسبت به خوانندۀ غربی دارد.
      
2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.