یادداشت آناهیتا

آناهیتا

آناهیتا

دیروز

        «جنگل نروژی» برای من فقط یک رمان نبود؛ آینه‌ای بود که بی‌پرده اما با بی‌رحمی، تصویر انسان را نشانم داد. انسانی تنها، پر از سوال‌های بی‌جواب، درگیر عشق‌هایی که به نجات نمی‌رسند و مرگ‌هایی که بی‌هیاهو اتفاق می‌افتند.
موراکامی از آدم‌ها قهرمان نمی‌سازد؛ او همان‌طور می‌نویسد که من زندگی را می‌بینم: واقعی و تلخ ، تاریک و روشن، بی‌معنا در ظاهر، اما پر از نجواهایی که اگر خوب گوش دهی حقیقتی درونشان پنهان است.
در این کتاب، غم با وقار می‌آید، تنهایی زیبا روایت می‌شود، و عشق آن‌قدر واقعی است که درد دارد. «جنگل نروژی» را نخواندم که فراموشش کنم؛ خواندم که بفهمم چرا ما آدم‌ها، با تمام زخم‌هایمان، هنوز ادامه می‌دهیم.
      
31

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.