یادداشت لیلا بهجتی اردکانی

        فکر می‌کنم مهم‌ترین خصیصهٔ داستان آن بود که شخصیت‌ها واقعی بودند؛ واقعی به این معنا که شبیه ما بودند و مثل ابرقهرمان‌ها به تصویر کشیده نشده بودند.می‌ترسیدند، عقب‌نشینی می‌کردند، می‌جنگیدند، از هم فرار می‌کردند، پناه یکدیگر می‌شدند، بر سر قواعد می‌ماندند، قواعد را به هم می‌زدند، شوخی می‌کردند، جدی می‌شدند و ... . تمامِ این توصیفات قیدِ «گاهی» می‌خورد. گاه این چنین بودند و گاه آن چنان یا حتی گاه دو خصلتِ به نظر متناقض را زیست می‌کردند. 

کتاب دوست‌داشتنی‌ای بود ولی دوست داشتم تصویر واضح‌تری از لوازم و اصطلاحات جنگی (نه لزوماً به معنای ابزار جنگی)، داشته باشم که در فصل‌های مبارزه، بتوانم داستان را در ذهن خودم ترسیم کنم. این ترسیمِ دست و پا شکسته در ذهن، فرسوده‌ام کرد و مرا از لذت وافر بازداشت. 
      
26

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.