یادداشت علی رهنما
1401/3/10
پیامبران الهی و از جمله پیامبر گرامی اسلام نه برای تغییر سطح معیشت مردم قیام کردند و نه برای تغییر سطح معرفتشان... کار مهمی که پیامبران کردند، آوردن معنا و محوری تازه برای زندگی بود، نه نحوهی تازهای از زندگی. گفتند اگر تجارت میکنید، اگر ازدواج میکنید، اگر حج میروید، اگر قربانی میکنید، اگر دوستی میورزید و اگر جنگ میکنید همه را عطف به کانون معنایی تازه و به خاطر آن انجام دهید: قل انّ صلاتی و نسکی و محیای و مماتی للّه رب العالمین (انعام،۱۶۲). عبادات را هم برای تامین و حفظ آن کانون معنایی تعلیم دادند. (چنان که بوعلی در "شفا" و خواجهنصیر در "شرح اشارات" آورده است). اگر پیامبر اسلام احکامی اجتماعی آورده، این احکام متکی به عرفیات جامعه بود و عمدتاً به کار فصل خصومات میآمد (چنانکه رای غزالی است). مورخان و فقیهان گفتهاند ۹۹درصد احکام اجتماعی اسلام، امضاییاند و در جامعهی عربی سابقه داشتهاند. (چنان که دکتر جواد علی، در کتاب مهم خود "المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام"، بهشرح آورده است). یعنی پیامبر بر همان آدابی که در جامعهی عربی جاری بوده صحه گذاشته و بدانها مشروعیت بخشیده و با تغییرات و تعدیلاتی به درون شرع اسلام آورده است. از تجارت گرفته تا رهن و اجاره و نکاح و طلاق و ... و به قول شاه نعمتالله دهلوی در "حجّه الله البالغه"، پیامبر یک قوم را تربیت کرد که به دیگران گفت آنان را الگوی خود بگیرید. و لذا به راحتی میتوان گمان زد که اگر پیامبر در عصر ما ظهور میکرد، بدون دست زدن به کثیری از اشکال زندگی امروزین، محور و کانون معنوی جدیدی برای زندگی میآورد. یعنی نه یک نظریهی علمی-فلسفی جدیدی عرضه میکرد و نه یک نظام تکنولوژیک-صنعتی تازهای، بلکه با قبول عرف عصر از مردم میخواست تا حیاتشان را به کانون معنوی دین معطوف کنند. اصلاح دینی هم در عصر جدید معنایی غیر از این ندارد. و به جای آنکه به ترمیم فقه و حقوق همّت دربندد، به احیا و بسط تجربهی نبوی اهتمام میورزد. حقوقدانان و فقیهان محترمند، اما جای اولیای الهی خالی است. مصلحان دوباره باید از گوهر دین آغاز کنند و صدفهای عصر را در خدمت آن بنهند. عبدالکریم سروش، اخلاق خدایان، مقاله: "رهایی از یقین و یقین به رهایی" (صفحه ۱۰۳)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.