یادداشت آریانا سلطانی
3 روز پیش
. خانوادهی پاسکوآل دوآرته نوشته کامیلو خوسه سِلا ترجمه فرهاد غبرائی . «کارهای آدم فانی عجیب است. از هرچه که دارد بدش میآید، ولی بعد برای همانها افسوس میخورد.»(۴۶) خانواده پاسکوآل دوآرته رمانی است که برخی باروک میدانندش، هرچند به شخصه آنرا گروتسک و همراه با خشونت و وحشت و طنزی تلخ دیدم. این رمان کوتاه در واقع اعتراف نامه پاسکوآل است که به اعدام محکوم شده و این یادداشتها برای سبکی وجدانش به تحریر در آمدهاند؛ وجدانی که سالها بار مشقت خشونت، ادبار و بدبختی زندگی در دنیای بیرحم و ناکامیهای پیدرپی سنگین و سنگینتر از پیش شده. پاسکوآل در شرح زندگی خود از کوچکترین تا بزرگترین شرارتهایی که ممکن است فردی در زندگی تجربه کند قلم فرسایی نموده و قصد بخشوده شدن ندارد، بلکه شاید میخواهد فهمیده شود. فهمیده شدنی که در طول زندگی هیچگاه نتوانسته طعم آنرا بچشد: «چیزهایی هستند که برای همه ارزش یکسان ندارند، چیزهایی که باید بارشان را تک و تنها روی گُرده بکشیم، مثل صلیب شهدا، و پیش خودمان نگه داریم. نمیشود از چیزی که در درون ما جریان دارد با همه حرف زد. بیشتر وقتها حتی نمیفهمند از چه چیزی حرف میزنیم.»(۱۴۷) پاسکوآل جانی و قاتلی است که فاسد به دنیا نیامده، اما دنیا چنان فسادی به او آموخته که روحش بیخود و بیجهت به سوی خونریزی، قتل نفس و میل به کشتن سوق مییابد. این رمان همان سالی به چاپ رسید که بیگانه کامو. هردو از خلأ معنوی انسان مدرن و طنین دهشتناک آن در روح و روان خسته و آزرده سخن میرانند. هرچند تفاوتهایی نیز هست. در این کتاب شاهد اضمحلال و سقوط پاسکوآلی هستیم که میداند عشق چیست، بیرحمی چیست، شفقت چیست، مهربانی چیست. با این حال این گنبد لاجورد گویی امان از وی میرباید و او را به ناچار در رنج و تلخی غرق میکند. مرگ و نیستی در سراسر رمان همچو هوهوی جغدی در شب، بر فراز روایت منعکس است. این نویسنده اسپانیایی تبار نه همچو اجتماعی نویسان مساوات طلب متظاهر، که همچو سلین از دل مردمانی رنجور و تحقیر شده توسط روزگار مینویسد. قلمی گیرا دارد و توصیفاتش فوق العاده مینماید. پینوشت: ترجمه و مقدمه فرهاد غبرائی بد نبود، خوب هم نبود. پینوشت دوم: از اواسط رمان ریتم کمی کند میشود و شکوه آغازین دیگر تکرار نشد. در پناه خرد
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.