یادداشت محمدرضا خراسانی زاده

        کتاب، روایت مردی ایرانی به اسم جمال است که از ایران و بسیاری از اعتقاداتش برید و در ترکیه تجارت پر سودی راه انداخت البته که از راه قاچاق بود نه خیر و صلاح.
دست تقدیر جمال را از ترکیه به سوریه میبرد و عنایت حضرت رقیه شامل حالش می شود و گذشته اش را به کل کنار میگذارد و در سوریه میماند. این ماندن مصادف میشود با آغاز درگیری های داخلی در سوریه که منجر به جنگ های چند ساله با داعش و دیگر تکفیری ها می شود. اما جمال پا پس نمیکشد و همانجا میماند.
عزتی پاک با صبوری پای صحبت های جمال نشسته و آن ها را روایت کرده.
جمال شخصیت بسیار جالبی دارد. مخصوصا اینکه جای خودش را به خوبی پیدا کرد و در آن هیاهوی جنگ سوریه و اتفاقات گوناگون، به کاری که در آن وارد بود پرداخت.
کتاب دلنشین و جذابی است که هم تحول جالبی را روایت می کند هم خدمت و تلاش مخلصانه و بی ریایی در حرم حضرت رقیه را
      
1

9

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.