یادداشت مجید اسطیری
1402/12/17
توقع داشتم نویسنده تلاش بیشتری برای ترکیب این پنج اقلیم نشان بدهد و از ابتدای کتاب گمانم این بود که در پایان نویسنده حتما خواهد گفت که هم زیستی ما ایرانیان با این پنج شاعر چگونه است و چطور این پنج اقلیم در ذهنمان ترکیب میشوند اما همین هم که هست خوب است و نباید از نظر دور داشت که کتاب در ابتدا برای مخاطب ایرانی نوشته نشده و ناگزیر موجز و ویکیپدیایی است محض نمونه برشهایی از هر بخش کتاب ذکر میکنم مقدمه: "از همان زمان کودکی حیرت می کردم از اینکه اطرافیانم آنقدر شعر از بر دارند و هریک همچون گنجینه ای از اشعارند. بعدها طی زندگی در کشورهای دیگر به این نکته پی بردم که به ندرت می توان فردی فرانسوی یا انگلیسی را یافت که اشعار راسين و ویکتور هوگو و بودلر یا شکسپیر و میلتون و بایرون را از بر بخواند." فردوسی: زمان حماسی که فراتر از مرگ میرود "شاهنامه فردوسی، این منظومه حماسی جاودان، در احیای هویت ملی ایرانیان نقشی بنیادین ایفا کرده است. فردوسی ضمن آنکه تصاویر باشکوه و اعمال قهرمانانه پهلوانان و فرزانه - شاهان ایران باستان را با زبانی گویا و فاخر و مملو از استعارات به قالب نظم درآورده، تمام سلسله های حماسی ایران را نیز به صورت روایتی پیوسته و منسجم ترسیم کرده است، تا بدین ترتیب شاهنامه به حق به سند ملی «خاطره قومی» ایرانیان بدل گردد." خیام: لحظههای برقآسای حضور "جهانی که خیام ترسیم می کند در خارج از حیطه مذهب و اسطوره قرار دارد. در این جهان نه از عوالم کشف و شهود، از آنگونه که نزد حافظ سراغ داریم و نوعی جغرافیای هستی را به دست می دهد، خبری ست و نه از بیخودی مولانا که از طریق جریان سیل آسای صور، جان را به سوی «هفت پرده افلاک» بر می کشد اثری؛ نه از حکمت عملی سعدی در آن نشانی ست و نه از خاطره اساطیری فردوسی نمونه ای. این جهان، جهانی ست بیرون از صورتها و الگوهای ازلی..." مولوی: زمان کندن از خود با جهشهای وجد و سماع "دیوان شمس و مثنوی، دو مرحله زندگی مولوی است؛ اولی، یعنی دیوان شمس از آشنایی او با شمس تبریزی و تأثیر ژرف این شخصیت عجیب بر شاعر نشان دارد، چه در تکامل معنوی او و چه در آفرینش اثری که حاصل این تأثیرپذیری بود. فراموش نکنیم که پیش از این برخورد برق آسا، مولوی واعظی حکیم بود و شاگردان و مریدان بسیار داشت. مثنوی به عکس، اثر دوران بلوغ شاعر است که در پی غياب دوست به ثمر می نشیند و حال و هوایی از آرامش بر فضای آن سیطره دارد" سعدی: زمان اجتماعی اهل ادب "محمدعلی فروغی دربارهٔ سعدی مینویسد «اهل ذوق اعجاب میکنند که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن گفتهاست، ولی حق این است که ما پس از هفتصد سال به زبانی که از سعدی آموختهایم سخن میگوییم»." حافظ: زمان شکفتگی بین ازل و ابد "حافظ یکی از معترضین خستگی ناپذیر همه گونه افکار محدودکننده است، زیرا حقیقت برای او وسیع تر از آن است که در مقولات تنگ خوب و بد قرار بگیرد، پرصداتر از آن است که در خطبه های توخالی واعظان جاگیرد، رسواتر از آن است که در قفس نصايح زهاد محبوس بماند، عاصی تر از آن است که در بند تفتیش عقاید بگنجد. و در پس تمامی این انگیزه ها، حافظ خودبینی و خودرایی نفوس تنگ نظر و اخلاق تقلیلی تزویر و ریا را افشا می کند..."
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.