یادداشت علی دستورانی
1400/8/11
اروین یالوم که او را میتوان پرچمدار رواندرمانی اگزیستانسیال دانست در این کتاب هم از خمیرمایهی مشابهی برای ایجاد داستان خود استفاده کرده. تمام تلاش او کشاندن آموزههای فلاسفهی اگزیستانسیالیست به اتاق درمان است، برای آرام کردن ذهنهای درماندهای که بیهدفی و پوچی زندگی، روانشان را رنجور کرده. هدفی که البته فروید و روانکاوی هم به شیوهای دیگر دنبالش کردند. یالوم در این داستان جذاب سه شخصیت تاریخی مهم را در خلال داستانی ساختگی به هم پیوند میزند و از تقابل این سه نفر، که فردریش نیچه، ژوزف برویر و زیگموند فروید هستند، پیام اگزیستانسیالیستی خود را بیرون میکشد و به مخاطب ارائه میکند. داستان، داستان جذاب و پرکششی است. نویسنده با توضیحات اضافه و توصیفات مفصل بر صفحات داستان خود نیفزوده و صرفاً هر آنچه به رساندن پیامش کمک میکند را آورده است. پیام داستان او هم آشکار است. یالوم نگاهی مادیگرایانه به زندگی دارد و معرفتشناسی او پوزیتیویستی است. بر اساس همین نگاه، او ماهیت زندگی را پوچ و بیمعنی میداند و قائل به تقدم وجود بر آن است. او با استفاده از جملات نیچه و نقلقولهای متعددی مثل "بشو آن که هستی" این اعتقاد را بارها و بارها بیان میکند و با توجه به سالها تجربهی رواندرمانی و دیدن تعداد کثیری از مراجعانی که با همین مشکل مواجه شدهاند، راه حل خود را در خلال داستان پیش پای ما میگذارد: معنای خودت را در زندگی بساز! شبهات و انتقادات زیادی به نگاه یالوم وارد میشود. اینکه آیا این اصلاً درست است که چنین نگاهی به ماهیت انسانی داشته باشیم و این نگاه را به طور مستقیم وارد فرایند درمان کنیم یا نه مهمترین مناقشهای است که به این رویکرد وارد میشود. با این حال جای این بحثها اینجا نیست. موضوع این است که این داستان و پیام آن، برای کسانی که به نحوی مانند نیچهی داستان در زندگی به بنبست خوردهاند و در عین حال آشنایی چندانی با فلسفهی مدرن ندارند، میتواند بسیار کارآمد، بدیع و مفید باشد. با این وجود، نکاتی هست که باید در مورد این کتاب با احتیاط با آنها برخورد کرد. مهمترین آن این است که نباید نیچهی یالوم را با نیچهی فیلسوف منطبق ساخت. این دو گرچه جملات یکسانی به کار میبرند و معشوق یکسانی دارند، اما بسیار با یکدیگر متفاوت هستند. نیچهی یالوم اساساً یک نمادپردازی بسیار دقیق از مراجعین رواندرمانی است که اختلال خاصی ندارند، بلکه صرفاً در زندگی ناخشنودند و به دنبال دلیلی برای زندگی میپویند. نیز اگزیستانسیالیسمی که یالوم از آن سخن میگوید متعلق به قرن 19 و دوران نیچه نیست، بلکه کاملاً مطابق با قرون 20 و 21 است. از نکات بسیار شیرین کتاب برای کسانی که روانشناسی خواندهاند، حضور برتا پاپنهایم یا همان آنا اُ، نخستین بیمار روانکاوی، در داستان است. فردی که داستان بیماری هیستری و مداوای او، رواندرمانی را وارد عصر جدیدی کرد. عصری که تا به امروز هم پایدار مانده و فنونی مانند تداعی آزاد ماحصل رنج او بودهاند. حضور او در داستان و پرداختن دقیق به فرایندی که فروید آن را در مطالعاتی در باب هیستری منتشر کرد بسیار جذاب و هوشمندانه است. فروید گرچه هیچ گاه به درمان آنا اُ نپرداخت، اما بسیاری از ایدههای خود را از درمان این فرد توسط ژوزف برویر وام گرفت. ترجمهی سپیده حبیب از این کتاب، بهترین ترجمهی موجود از آن است. با توجه به اینکه یالوم از اصطلاحات فلسفی و روانشناسی و روانکاوی بسیاری در کتاب استفاده کرده، وجود پانویسهایی که توضیحات کافی را به مخاطب عام ارائه دهند ضروری است و این موضوع در این ترجمه به نحو بسیار کاملی رعایت شده است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.