یادداشت شقایق خانجانی
5 روز پیش
با انتظار بقیه کتابای هوور رفتم سراغش ولی اونی نبود که فکر میکردم، بله میدونستم ماجرا چیه، اما بازم... یه چیزی که زیاد میشه تو کتابای هوور دید ایدهآل گراییه، پسره زیادی همهچی تمومه، دختره زیادی عاشقه و... و فقط به این کتاب بسنده نمیشه، رد این ایدهآل گرایی رو هم تو وریتی دیدم هم تو با ما تمام میشود و هم تو نه نوامبر. و این خوب نیست، دنیایی که ما توش زندگی میکنیم ایدهآل نیست و آدماشم ایدهآل نیستن. با این حال من سبک نگارششو دوست دارم ولی این عاشقانهای نبود که دلم بخواد به کسی معرفی کنم. یه جاهایی اشک ریختم، اما نه به خاطر کاراکترا، بیشتر بخاطر دردی که اون صحنهها القا میکرد. یه چیز دیگهای هم که خیلی غیر واقعی بود برام سن و سالشون بود. مایلز 24 ساله، خلبانه و کاپیتان میشه، تو این سه با دردای زیادی مواجه شده اما رفتارش در مقابل تیت مثل یه نوجوونه. تیت رو میخواد اما تعهدی نمیخواد، تیت رو میخواد اما نمیَتونه عواقب رفتارای خودشو بپذیره. خلاصه اینکه... ناامید شدم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.