یادداشت فاطمه زهرا بختیاری
3 روز پیش
یا نور تاریخ دگرگون، ژانر جذابیست که جهان ذهنی نویسنده را با تاریخ پیوند میدهد. حاصل این پیوند، دنیایی شگفت انگیز است، که در آن همه چیز آنطور که ما میدانیم به وقوع نمیپیوندد. در جلد اول کتابی که هرگز جلد دومش نوشته نشده، جلال الدین خوارزمشاه، برخلاف گواه تاریخ مردی شجاع و نترس است که خود به تنهایی به دل دشمن میزند و چندین عملیات مختلف را تا پیروزی کامل بر دشمن رهبری میکند. به جلال الدین چند نقد دارم. آن انسان میگسار و دائم الخمر و دائم الخواب، اوایل داستان واقعا کسل کننده است. حوصله مخاطب را سر میبرد از بس که میخوابد. این را به نویسنده گفتم و پاسخ شنیدم که، داستان باید باورپذیر باشد! نکته دقیقاً همین جاست. من باورپذیری بین شخصیت فصول اول را با شخصیت فصول آخر رد میکنم. جلال الدینِ شجاع مبارز، همان جلال الدین میگسار نیست. هر چند بر اساس ژانرِ ما حق دگرگونی واقعیت را به نویسنده میدهیم، اما نمیتوانیم بپذیریم آنچه خود به عنوان نویسنده خلق کردهاست، در ادامه داستان خود نقض کند. این اول. دوم آنکه، وضعیت توصیفات و جزییات داستان تا حد زیادی خوب است. اصلاً برای همین این کتاب را خواندم؛ جزئیات. و اعتراف میکنم انصافاً یاد گرفتم. سوم قصه عشق است. در نیامده! مثل خیلی هست عاشقانههای دیگر در داستانهای ایرانی. نمیخواهم اینجا مسئله عشق در ایران و رمان ایرانی را روانشناختی تحلیل کنم، عقیده شخصی است. من عشق خوب داقل بین آثاری که خواندهام، کم سراغ دارم. جلال الدین هم در قصه عشقش به کنیز دربارش، زیاده تصنعی عمل میکند. آن ماه رو بتدا با صد من عسل هم خورده نمیشود و در انتها عاشق شیفتهای است که به خاطر شخصیت سلطان دوستش دارد نه جاه و مقامش! در نیامده. من چندان علاقمند به تاریخ سلاطین ایران خصوصاً درباره جنگها نبودهام. اما مست جنگ به نظرم در مجموع خوب است. میشود خواندش و درسهایی گرفت. همین به نظرم برای معرفی یک کتاب کافی است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.