یادداشت نگین حسینی

آنا کارنینا
        من  هفته ی پیش این کتاب را تمام کردم ولی توی این یک هفته هرچی میخواستم متن بنویسم نمی شد  نمیدونم خوشحال باشم که تمام شد یا نه ؟ یه حس عجیبی داشتم وقتی  تمامش کردم . راستش اول از همه اینو بگم که  بشدت کند بود و این چیزی بود که واقعا اذیتم میکرد  و یکی از دلایلی که  خوندنش طول کشید  همین بود (البته  از وجود امتحان ها و مدرسه ها غافل نشیم )  اما  بزارید اعتراف کنم که داستان واقعا جذاب بود با اینکه خیلی روند داستان کند و بود  و موقع خوندن من کمی (بیشتر از کمی ) اذیت شدم  خیلی دوسش داشتم  و  وقتی  که جلد اول را تمام کردم  توی دلم داشتم میگفتم چراااا تمام نمیشه ؟  (حتی وسوسه شدم که ولش کنم ولی یه صدایی توی دلم میگفت  قشنگهه ادامه بده  بزار ببینیم پایانش چی میشه ) اما   لحظه ی تمام شدنش 
 از اون لحظه هایی بود  که تنها چیزی که حالت را خوب میکنه گریه است    از اون لحظه هایی  که هی توی دلت میگی کاش برای همیشه ادامه داشت .خلاصه من یک هفته است بدون  نگرانی برای اناکارنینا و ورنسکی بدون حرص خوردن برای  لوین و کیتی و...  میخوابم و این واقعا من را ناراحت میکنه  اول کتابم مینویسم ( جزوه کتاب هایی که دلم میخواد فراموشی بگیرم و دوباره بخونم )  و در اخر یه چیزی بگم  این روند کندی که میگم اگر بی انصافی  نکنم در بعضی جاها جذاب بود مثل جشن ها  توصیف از لباس ها واقعا جذاب بود
      

19

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.