یادداشت راضیه بابایی

جامانده از پسر
        *یادداشتی بر کتاب جامانده از پسر*

جا مانده از پسر نوشته‌ی مرضیه نفری در سال ۱۳۹۹ برای اولین بار به جامعه فرهنگی عرضه شد.
سوره مهر با شمارگان ۱۲۵۰ نسخه و در ۲۳۵ صفحه این کتاب را که در ژانر داستانی می باشد،منتشر نموده است.
داستان پیرامون ارتباط عاطفی پدر و فرزندی است.پدری که راه زندگی را اشتباه پیموده است و این مسیر اشتباه او را از دو فرزندش دور ساخته است. سالار شخصیت اصلی داستان و همسر آذر است.آذر نیز شرایط زندگی با سالار را مطلوب نمی داند و مانع بزرگی در راه بازگشت سالار به خانه می باشد.سالار به دلیل درگیری فیزیکی خیابانی ،۴ سال را در زندان گذرانده است و این اتفاق بهانه خوبی به دست آذر داده است که او را محکوم کند. در این میان، حادثه خونین پیشوای ورامین در حمایت مردم از آیت الله خمینی و دستگیری ایشان روی می دهد.
سالار در کنار دارو دسته‌ی لوتی ها به مقابله با مردم می پردازد.او در شب حادثه پیکر خونین پسرش سهراب را در نزدیکی محل حادثه می یابد و او را به منزل خود در تهران می برد.حالا سالار که آرزوی بازگشت نزد فرزندانش را داشت،در شرایطی بحرانی با پیکر زخمی فرزندش روبرو می شود و سعی می کند حضور سهراب را از همه پنهان کند و جان او را نجات دهد تا بار سنگین عذاب وجدانی که به خاطر رها کردن فرزندانش و حضور در مقابل مردم در این حادثه بر شانه داشت،سبک کند.

شناخت خوب نویسنده که مبتنی بر تحقیق پیرامون فضای فرهنگی و اجتماعی آن زمان شکل گرفته،از نقاط مثبت داستان است.لحن و کلام شخصیتها  باور پذیر شده است.اسامی مکانها و اصل حادثه تاریخی،واقعی است و نویسنده مسیر تحول و تغییر اشخاص را از کنار واقعیات تاریخی عبور داده است.
داستان گرفتار اطناب نیست.هرآنچه برای پیشبرد خط اصلی ماجرا نیاز داشته است در داستان قرار داده است به نحوی که برداشتن آن به پیشبرد داستان آسیب می رساند.البته وقایع مربوط به فرشته و مرگ او ،همچنین سرنا دختری که سالار روزگاری عاشق او بود،قابل حذف هستند.

 فرم اجرای اثر کمی آشفتگی دارد.خط اصلی داستان نا امیدی سالار از بازگشت به خانه و حضورش در واقعه کشتار مردم ورامین است.فلش بک های زیادی در جای جای خط اصلی داستان به گذشته اشخاص زده شده است. در کنار این ویژگی که خط فکری خواننده را گسسته می کند،با تعداد زیادی شخصیت  روبرو هستیم. گویی نویسنده تمام اطلاعات خود را از شخصیت‌های داستان به تمامی در متن آورده است.همین نکته حجم گزارشی کار را بالا برده است و خواننده با تعریف کردن وقایع زندگی اشخاص در چند بند روبرو شده است و با بازه‌ی زمانی بلند و فشرده مواجه گردیده است.

چه بسا اگر نویسنده صحنه ای نمایشی از رفتارهای اشخاص را خلق می کرد،نیاز به بیان گذشته‌ی افراد و توجیح اعمال آنها به صورت تعریف کردن نمی شد. 
یکی از مواردی که در داستان به سمت کلیشه میل کرده است توصیف زیبایی افراد با چشم های رنگی و موهای روشن و لخت است که در چند جا به چشم می خورد.در بخشی از کار شخصیت آذر جایی با چشم میشی و چند صفحه بلند با چشم سیاه تصویر شده است.
گاهی در صحنه هایی که چند نفر حضور دارند،حذف فاعل ،فهم کار را کمی دشوار کرده است.

زاویه دید داستان دانای کل است.اشراف کامل این زاویه دید به وقایع در تمام زمان ها و مکان ها تمرکز بر روی شخصیت اصلی را کاهش می دهد و خواننده در وضعی قرار می گیرد که همه چیز را در مورد همگان می داند و لذت کشف افکار و اعمال آنها را از دست می دهد.

در اواخر داستان روایت دچار شتاب زدگی در رویداد ها شده است.در صحنه ورود آذر و سرنا به خانه‌ی سالار تعداد شخصیتها بسیار زیاد است.دیالوگ ها و اعمال داستان ها شدت هیجان بالایی دارد.اگر افراد کمتری در این صحنه بودند، خواننده بهتر می دانست نتیجه عمل و عکس العمل افراد را روی هم متوجه شود.بعضی اشخاص در صحنه قابل حذف بودند.

در پایان لازم است به نقطه قوت اصلی داستان اشاره شود .تصویری که از طبقه عامی مردم ارائه شد و نحوه ارتباطی که با جریان انقلاب داشتند، بدیع و تازه بود.نویسنده ماهرانه توانسته بود بدون اینکه در دام شعار دادن پیرامون راستی و درستی جریان حق بیوفتد،تنها روایتگری منصف باشد و قضاوت را به خواننده واگذارد.

داستان مناسب نوجوانان ۱۵ تا ۱۸ سال و بزرگسالان می باشد.
      

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.