یادداشت bookish cat
1403/6/5
3.8
2
دختر هزارساله (دارای کمی اسپویل🚫) خلاصهی داستان: ربکا دختریه که در روزگاران قدیم زندگی میکنه و طی اتفاقی از چشمهای به نام چشکهی حیات اب مینوشه و عمری هزارساله دریافت میکنه. از مزایای کتاب میتونم به قلم روان نویسنده اشاره کنم که خیلی خوب همه چیز روتوصیف میکنه ولی متاسفانه نویسنده از پتانسیلهای سوژهی داستان خیلی خوب استفاده نکرده. ایراداتی که به کتاب وارد کردم رو شرح دادم البته اینا فقط نظرات شخصی من هستند نه چیزی بیشتر. ۱.نویسنده چیز زیادی درمورد احساسات و مشکلات روانی ربکا به عنوان یک موجود نامیرا ننوشته اگه هم چیزی نوشته در حد توصیفات سطحی بوده. میتونسته از این پتاتسیل استفاده کنه ولی نکرده. ۲.نویسنده میتونسته درمورد شرایط روزگار قدیم بیشتر بنویسه و انتقاد کنه ولی از این پتانسیل استفاده نکرده و صرفا از گذشتهی ربکا دوتا خاطره آورده درحالی که ربکا برخی از فجایع تاریخی رو تجربه کرده و توی کتاب هم بهش اشاره میشه ولی خب چیزی توی کتاب نیومده. ۳.نویسنده میخواد یکم به داستان مفاهیم عمیق اضافه کنه ولی در پرورش و تکامل اون ناکامه و داستان بیشتر برای بچههاست انگار. ۴. وجود برخی افکار و عقاید کلیشهای و غیرمنطقی در داستان. مثلا یه مردی میخواست به ربکا تجاوز کنه و اون زمان ربکا قصد و نیت کشتن اون مرد رو داشت و نتیجه گیریش از این ماجرا این بود که من ترسناکم و فلان و نباید آدم بکشم و فلان یکم ضد حال بود این موضوع برای من چون داستانی که چیزای خشن داره اینجور افکار یکم براش آبکیه. ۵. وقتی نزدیک به شصت درصد کتاب رو بخونید تااازه یه کم اتفاقات هیجان انگیز رخ میده وبی حتی هموناهم چندان باحال نیستند. ۷. هر دو خط زمانی (حال و گذشتهی ربکا) تا نصف کتاب کسل کننده و pointless بوده تا اینکه بعد از اون پای یک سازمان محرمانه میاد وسط که روی ربکا به مدت ۱۵۰ سال آزمایش ژنتیکی انجام میدادن و این خط داستانی در زمان حال قراره پیش بره. تا قبل از این هر دو خط زمانی داستان هیچ حرف خاصی برای گفتن نداشت و صرفا خاطرات پراکندهی ربکا بود حالا بعد از اون طبیعتا نویسنده باید به ماجرای اون سازمان مخفی بپردازه ولی طبق روند قبلی همش بین خاطرات گذشتهی ربکا و زمان حالش در گردشیم. ۸. پایان داستان رو نپسندیدم ولی چون یه عده خوششون میاد ترجیح میدم اینو مشکل داستان در نظر نگیرم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.