یادداشت کوثر مبینی
1403/10/16
«روزی فرا میرسد که او دیگر نمیتواند فقط به رمان قناعت کند. او که از دنیا و حقارت آن بیزار بود، در نویسندگی پناهنگاهی یافته بود که در آن شکوه و جلال تخیلش را به نمایش بگذارد و به همین دلیل رمان نویس شده بود. اما حالا حتی کتاب ها هم برایش سخت کسالت آور شده بودند؛ با کدام محرک تاره از چنگ ملال میگریخت؟ جنایت. چیزی جز جنایت باقی نمانده بود. در برابر چشمان خستهی او منظرهی دنیایی قرار گرفت که در آن تنها لرزش خوش جنایت باقی مانده بود.»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.