یادداشت هاشم فروزش
1403/4/18
: ساعت چهارونیم بعدازظهر [روز ۲۲ بهمن] پیام دادند امام فرموده: همهی مردم بریزند توی خیابانها و حکومت نظامی را بشکنند. با شنیدن این خبر از خانه بیرون زدیم. مهم نبود کدام طرف و به کجا میرویم. فقط میدویدیم. و باز به جاهایی که فکر میکردیم صدای تیراندازی بیشتر میآید میرفتیم. از همه جا بوی باروت و لاستیک سوخته میآمد و صدای آژیر آمبولانسها کم شده بود. خبر رسید پادگان جمشیدی سقوط کرده است. مراکز نظامی یکی یکی به دست جوانان انقلابی میافتاد و من احساس غرور میکردم. ایرانی نبودم. از خاور دور، از سرزمین خورشید تابان آمده بودم. اما غرور شکسته شدهام در هیروشیما و ناکازاکی را اینجا - هزاران کیلومتر دورتر از سرزمین مادریم - بازیافتم. آنچه خواندید خاطرات کونیکو یامامورا (سبا بابایی) یگانه مادر شهید ژاپنی در ایران است. کتاب فوقالعادهای است. قلم روانی دارد. اینکه در این کتاب از لابهلای کلمات آن بتوانی احساسات زنی را کشف و درک کنی که به اقتضای نژاد و محیط زندگی و تربیتی که داشته است طبیعی است که با احساسات بیگانه باشد و یا ابزاری برای بیان آن نداشته باشد، خودش لذت فوقالعادهای دارد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.