یادداشت الهه
1403/11/20
نیمهی تاریک ماه، مجموعهی ۳۶ داستان کوتاه، از هوشنگ گلشیری برای من بهمثابهی سفر به دنیای گلشیری بود. سفری که در اون فضای ایرانی حاکم بر داستانها آشناست و احساس غریبی و گمشدگی نمیکنی. اینجوری بگم که بهنظرم ایرانیبودنِ خالصی داره و بهخوبی تونسته ایرانی که در اون زیسته رو در تن کلمات جای بده. بخشی از داستانهای کتاب بهنظرم زندگیای میآد که به جای روزانه دیدنش اون رو میخونیم. انگار که یک زندگی روزانهی خواندنی. این رو هم اضافه میکنم که کل کتاب یکدست نیست و همهی داستانها به سبکی که غالباً از گلشیری میشناسیم نیست. فضاهای آشنا و تکراری بین داستانها وجود داره که شاید انتظار مواجهه باهاشون رو نداشته باشیم. اما داستانهایی که درشون نوپردازی وجود داره و منتظریم که اونها رو به عنوان داستانِ کوتاه از هوشنگ گلشیری بخونیم هم کم نیستن و شورِ گلشیری خوندن رو به خواننده منتقل میکنن. و در کل روند داستانها هرچی جلوتر میره بهتر میشه و باید بهاش وقت داد. جالبترین بخش این مجموعه برای من مدلهای مختلف گلشیری برای روایتکردن بود که توی داستانها باهاشون مواجهه داریم. بهنظرم بهتره موقع شروع این کتاب از مقدمهی خود گلشیری گذر نکنیم و اون رو بخونیم. بین داستانها، دو داستانی که به ابوالحسن نجفی نوشته شده قابل توجهان. و پایان کتاب با داستان «زندانی باغان» هم بهنظرم قابل توجه میآد. و از باقی داستانها، «شب شک»، «مثل همیشه»، «مردی با کراوات سرخ»، «هردو روی یک سکه»، «فتحنامهی مغان»، «خانهروشنان»، «معصوم اول»، «نمازخانهی کوچک من»، «انفجار بزرگ» و «زندانی باغان» موردعلاقههای من بودن.
(0/1000)
سامان
1403/11/21
1