یادداشت پیمان قیصری

جهالت
        جهالت یا بی‌خبری داستانیه در مورد بازگشت! حالا این موضوع با دو مورد وطن و عشق در هم تنیده شده و باعث جذابیت داستان شده. در تمام طول کتاب اطلاعات شخصیت‌ها قطره چکانی داده میشه و کم‌کم این اطلاعات باعث روشن شدن قضایا میشه. ابتدای کتاب با صحبت‌های دو زن شروع میشه که یکی داره به دیگری میگه حالا که کشورت از چنگ کمونیسم آزاد شده بهتره به کشورت برگردی و اسمش رو بازگشت بزرگ می‌ذاره. حالا از جزئیات بگذریم طی اتفاقاتی زن از پاریس به پراگ می‌ره و در فرودگاه با شخص دوم رمان آشنا میشیم، مردی که اون هم مثل شخصت اول سالها پیش از پراگ به دانمارک مهاجرت کرده. زن مرد رو میبینه، یادش میاد در جوانی عاشقش بوده و احتمالا در سرش فکر برگشت به عشق سابق رو پرورش میده و ادامه‌ی داستان...ه
جدای از داستان جذابی که داره، روایت‌های جداگانه از ادیسه، یه سری نقل قول‌ها و اتفاقاتی که در بازگشت شخصیت‌ها می‌افته و سختی بازگشت رو نشون میده هم جالبه.ه

ما انسان‌ها در بی‌خبری و تنهایی همیشگی خواهیم بود...ه
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.