یادداشت راضیه بابایی
1403/12/19
این مانگا در مورد دو خواهر است که یتیم هستند و هردو از یک پسر خوششان میآید. یکی از خود پسر و دیگری از شبح او! به رسم مانگاهای خوب و درست_درمان، تصاویر خیلی زیبا و ریزبینانه از تمام حالات واعمال و حرکات انسانها، ترسیم شده است.موضوع داستان هم خیلی با هیجانات و دغدغههای سالهای نوجوانی هماهنگ است. یک مثلث یا بهتر بگویم مربع عشقی از ارتباط عاطفی، مسیر اصلی اثر را تشکیل میدهد.جذاب است و مخاطب نمیتواند رهایش کند. مشکل اصلی مانگاها سبک زندگی و عادات رفتاری است که در ناخودآگاه خواننده ثبت میکند. فکر میکنم در یادداشتهای مانگاهای قبلی گفتهام افکار پوچ گرایی، خودکشی، ناامیدی و..تا دلتان بخواهددر سوژه این کتابها فراوان است. در این کتاب خاص ارتباط دختران و پسران خیلی پررنگ است. مدام دخترها و پسرها در نخ هم هستند و به فکر تصاحب دل همدیگر. با وجود سانسور ، لباس دخترها دامن و شلوارک خیلی کوتاه است ، مشروبخواری و بالا آوردن از سر افراط در مصرف ، درخواست رابطه یک پسر از دختر و... همان نکاتی هستند که تدریجا برای مخاطب این کتابها عادی میشود. اگر این کتاب را بزرگسالانی میخواندند که در انتخاب ارزشها و باورها به ثبات رسیدهاند، حرفی نبود ولی عمده مخاطب این آثار نوجوانها هستند که به اقتضای سن در حال گذر از کودکی و شکل دادن به چهارچوبهای اعتقادی هستند. از این نظر این کتابها را توصیه نمیکنم با وجود اینکه به جذابیت آنها معترف هستم. از طرف دیگر این کتابها سطح دغدغه مخاطب را خیلی پایین میآورد و جامعهای میسازد که در آن ارزش فقط در داشتن پول، زیبایی و موفقیت یافتن یک دوست پسر یا دختر است. مخاطب این سوژهها با سطحیترین تمایلات انسانی طرف است و ممکن است عادت کند خود و ظرفیتهای بینظیر دیگر خود را نادیده بگیرد و از عالم معنا و تفکر بِبُرد. این آسیبی است که تدریجا ممکن است به آن گرفتار شود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.